حضرت فاطمه زهرا چگونه به شهادت رسید؟| شهادت حضرت فاطمه چه روزی است؟

ساخت وبلاگ
حضرت فاطمه زهرا چگونه به شهادت رسید شهادت حضرت فاطمه چه روزی است

حضرت فاطمه زهرا چگونه به شهادت رسید در مقاله زیر علت و چگونگی شهادت حضرت فاطمه زهرا, شرح داده شده است از 11 بهمن تا 1 اسفند را ایام فاطمیه می گویند که شهادت حضرت فاطمه زهرا در آن واقع شده است

دوران زندگی حضرت فاطمه زهرا (ع)به چند بخش تقسیم می شود؟

می توان به سه بخش مهم زیر تقسیم نمود:

اول:دوران قبل از ازدواج

دوم:دوران بعداز ازدواج تا رحلت رسول خدا

سوم:دوران بعد از رحلت رسول خدا تا شهادت حضرت که به گواهی تاریخ سخت ترین دوران عمر آن حضرت بوده است.(سید محمد تقی نقوی ،پیشین،ص 88)

به گواهی تاریخ ،هنگام رحلت رسول خدا ،حضرت فاطمه زهرا(ع)لبخند زدند،علت این امر شگفت آور حضرت در آن لحظه غم بار چه بود؟

حضرت فاطمه زهرا هنگام رحلت پیامبر اسلام،بسیار بی تابی می کرد.رسول خدا از احوال پریشان و چشم گریان دختر عزیزش منقلب شد،خواست او را تسلی دهد اما این کار آسانی نبودناگاه فکری به خاطر مبارکش رسید.به دخترش اشاره کرد که نزدیک رود .وقتی حضرت فاطمه زهرا صورتش را به نزدیک پدر برد،آن حضرت رازی را در گوش او گفت .حاضرین دیدند صورت حضرت فاطمه زهرا برافروخته شد ودر همان حال ناراحتی تبسم کردند.اطرافیان از این تبسم نا به هنگام تعجب نمودند علت آن را از حضرت پرسیدندفرمود:تا پدرم زنده است رازش را فاش نمی کنم.اما بعد از رحلت پدر آشکار ساخت و فرمود:پدرم به من فرمودند:تو نخستین کسی هستی که به من ملحق خواهی شد وماندن تو پس از من به طول نمی انجامد ،این خبر مرا خوشحال کرد و انده من بر طرف گردید.(شیخ مفید،صص173و174/بحارالانوار ،ج22،ص470/ابراهیم امینی ،پیشین،ص139)

حضرت فاطمه زهرا (ع)پس از رحلت پیامبر چه مدت در بستر بیماری بودند؟

صدیقه کبری فاطمه زهرا (ع)بعد از رحلت پدر بزرگوارشان مدت اندکی بر پا بودند و متعاقب آن دیگر قادر به برخاستن وخروج از خانه نبودند.

سنگینی فراق جانسوز پیامبر اسلام و انحراف امت از مدار ولایت علوی وسست عهدی آنها همراه با ضعف وبیماری حاصل از فشار بین درو دیوار و ضربات تازیانه وغلاف شمشیر آن کوه استوار ودریای خروشان را به بستر بیماری کشاند آن حضرت بنا به روایتی چهل روز(مناقب ابن شهر آشوب ج3 ص411/بحار الانوار ج 43ص 181) وبه روایت دیگر پانزده روز(بحارالانوار ج43 ص 200/اعیان الشیعه ج1 ص319) در بستر بیماری بودند در حالی که هجده سال بیشتر نداشتند،در راه دفاع از حریم ولایت ورهبری حق به شهادت رسیدند وبه دیدار معبود خود شتافتند

در روز های آخر عمر مبارک حضرت فاطمه زهرا(ع)چه کسانی از او عیادت کردند؟

1:ام سلمه,همسر حضرت رسول اکرم(ص)

2:عایشه,دختر طلحه

3:ابوبکر وعمر

4:زنان انصار ومهاجر

5:عباس عموی پیغمبر که به خاطر شدت کسالت حضرت موفق به عیادت نشد وبازگشت.(شیخ عباس قمی ودیگران ,مجموعه مقالات الزهراصص 384-374)

وقتی ام سلمه از همسران بزرگوار پیامبر ،به عیادت حضرت فاطمه زهرا (ع)آمد و پرسید ای دختر رسول خدا شب را چگونه صبح کردی ؟آن حضرت چه پاسخی فرمودند؟

حضرت فاطمه زهرا (ع)حتی در بستر بیماری نیز از بیان حق وارشاد امت وافشای خیانت توطئه گران باز نایستاد ودر پاسخ ام سلمه فرمود:صبح کردم میان رنج وانده ،پیامبر از دست رفته و وصی او (امیر المومنین )مورد ستم قرار گرفت به خدا سوگند پرده حرمت او را دریدند امامت وپیشوایی را برخلاف آنچه خدای متعال تشریع فرموده وبر خلاف سنت و روش پیامبر ،از دست او گرفتند.این کار ،ثمره کینه های جنگ های بدر واحد بود که دلهای منافقان ،آن را پنهان می داشت تا علیه ایشان سخنی گفته نشود و چون کار بالا گرفت وآنان به منظور خود در غصب خلافت نائل شدند ،آن کینه ها آشکار شد.وباران شمشیر از ابر کینه ودشمنی بر ما فرو باریدپس زه ورشته ایمان از کمان سینه ها گسست ایمان خود را از دست دادند و هر چند وعده الهی در مورد حفظ رسالات و دستگیری از مومنان مسلم است اما توطئه گران در اثر فریب دنیا ،به گونه ای زشت ونا روا به بهره های دنیوی خویش دست یافتند ،پس از آن که کسی که خون پدرانشان را در جنگ ها ریخته بود (علی)بیعت خواهی ویا انتقام جویی نمودند.(بحارالانوارج 43صص 156و157/مناقب ابن شهر آشوب ج2 ص 234/عباس قمی رنجها وفریادهای فاطمه پیشین صص 239و240/شیخ عباس قمی ودیگران پیشین صص 378و379/ ابوالفضل موسوی گرمارودی پیشین صص163و164)

حضرت فاطمه زهرا (ع)در هنگام عیادت عایشه دختر طلحه ودر پاسخ به سوال وی که چرا تو راگریان می بینم ،چه پاسخی دادند؟

عایشه نیز یکی از چهرهای آگاه و حق شناسی است که در واپسین روزهای زندگی بانوی بانوان به دیدار آن حضرت شتافت و هنگامی که او را اندوهگین و اشکبار دید،گفت:پدر ومادرم فدایت باد چه چیز تو را گریان ساخته است؟

دخت فرزانه پیامبر فرمود:آیا از ناتوانی من آگاه هستی آن ضعفی که پرنده را بی بال وپر میسازد و رهروان به خاطر آن از راه باز مانده اند ؟این رویداد غمباری بود که خدا آن را به آسمان بالا برد ومن در زمین به انده وآزمایش آن گرفتار آمدم.به درستی که آن دو مرد از از قبیله ثم وعدی (عمر وابوبکر) با ابالحسن در مقام پیشتازی و مسابقه بر آمدند و چون ناتوان گشتند و جان به گلویشان رسید ،کینه او را به دل گرفتند و سر نهان خود را آشکار ساختند پس چون نور دین کم شد و طایر روح پیامبر از این عالم پر کشید ،آن دو خشم وحدت خود را نمایان کردند و حمله ویورش را آغاز نمودند .آری آن دو به فدک دست اندازی کردند و آه که چگونه مالک آن گشتند ،آن بخشش پروردگار بلند مرتبه به پیامبر مناجات کننده با وفایش بود.

به تحقیق که آن حضرت فدک را به کودکان گرسنه از فرزندان خود و نسل من بخشیده بود واین بخشش با علم خدا و به گواهی امین وحی او انجام پذیرفت.از این رو اگر آن دو وسیله تامین زندگی ساده فرزندان مرا برده و مرا از این درامد ناچیز بازداشتند،من آن را در روز رستاخیز مایه تقرب به خداوند قرارداده و به حساب او خواهم آورد وبه طور حتم خورندگان آن شعله های سوزان آتش جهنم را خواهند چشید.(امالی شیخ طوسی ،ج1،ص 207/شیخ عباس قمی ودیگران ،پیشین ،صص 379و380/سید محمد کاظم قزوینی ،پیشین صص 722و 723*)

علت عیادت ابوبکر و عمر از حضرت فاطمه زهرا (ع)چه بود ؟

زمانی که بیماری حضرت فاطمه زهرا (ع) شدت گرفت و مدت بستری شدن ایشان به طول انجامید اغتشاش عجیبی در میان مردم ایجاد گردید زیرا مردم ،بیماری آن مخدره را ناشی از ستم وشکنجه دستگاه خلافت می دانستند وروز به روز ،افکار عمومی علیه جریان حاکم تهییج می شد .از این رو ،برای فرو کش کردن آشوب و رفع این حقیقت از خویشتن ،آن دو چند مرتبه به منظور عیادت آن حضرت به در منزل حضرت علی(ع) رفتند ،ولی اجازه ملاقات داده نشد تا اینکه با وساطت حضرت علی این عیادت صورت گرفت.(حسین ایمانی یامچی ،منم فاطمه صص 167و168)

نحوه درخواست ملاقات ابوبکر و عمر برای عیادت از حضرت فاطمه زهرا (ع)چگونه بود؟

زمانی که حضرت زهرا (ع)دچار بیماری شدو از دنیا رفت ریالابوبکر و عمر برای عیادت حضرت زهرا (ع)آمدند و اذن ورود خواستند ولی آن حضرت اجازه ورود ندادند ابوبکر که با این منظره مواجه شد ،با خدای خود عهد کرد که زیر سقف و سایه نرود تا اینکه نزد حضرت فاطمه (ع)برود و از آن حضرت رضایت حاصل کند.لذا یک شب در زیر آسمان خوابید و زیر سقف وسایه نرفت پس از این جریان عمر نزد حضرت امیر آمد و گفت:ابوبکر پیرمردی است دل نازک ،ابوبکر در غار با پیغمبر بوده افتخار رفاقت با آن حضرت را داردما غیر از این مرتبه مکرارا نزد فاطمه آمدیم و اذن ورود خواستیم ولی وی به ما اجازه نداد تا مشرف شویم ورضایت او را حاصل نماییم اگر صلاح می دانی که آن حضرت برای ما اجازه ملاقات بگیری به موقع است حضرت امیر فرمود:مانعی ندارد.

امیر المومنین عل (ع) نزد فاطمه زهرا (ع) آمد و به وی فرمود:ای دختر رسول خدا تو از جریان این دو نفر با اطلاعی که چند مرتبه نزد تو آمدند و تو آنان را رد کردی و اذن ورود به آنان ندادی ،آنها از من خواسته اند که از تو برای آان اذن ورود بگیرم حضرت فاطمه زهرا(ع)فرمود:به خدا سوگند من به آنها اجازه ورود نخواهم دادو با آنان یک کلمه هم تکلم نخواهم کرد تا اینکه پدرم را ملاقات کنم و از این برخوردی که آنها با من داشته اند به آن حضرت شکایت نمایم.علی (ع)فرمود: من برای آنها ضمانت داده ام .

فاطمه (ع)فرمود:اکنون که تو ضمانت کرده ای مانعی ندارد ،زیرا خانه خانه توست ،زنان باید تابع مردان باشند ،من درباره هیچ موضوعی با تو مخالفت نخواهم کرد ،به هر کسی که دوست داری اجازه ورود بده.

حضرت علی (ع)خارج شد و به آن دو نفر اذن ورود داد.(بحارالانوار ،ج 43،صص202و 203/علل الشرایع ،ج1 ،صص 220و221/محمد باقر مجلسی ،پیشین ،صص 656و657/شیخ عباس قمی ودیگران ریالپیشین،صص 380 و381)

برخورد حضرت فاطمه زهرا (ع) با ابوبکر و عمر به هنگام عیادت از آن حضرت چگونه بود؟

ابوبکر و عمر وارد شدند و پس از آن که چشمشان به حضرت زهرا(ع)افتاد سلام کردند ولی آن حضرت جواب سلام آنها را نداد و صورت مبارک خود را از آن دو برگردانید آنان برخاستند ودر مقابل صورت آن حضرت قرار گرفتند و این عمل چند مرتبه تکرار شد .حضرت فاطمه (ع)به زنانی که در اطراف آن بانو بودند فرمودند:صورت مرا برگردانید.وقی صورت او را برگردانیدند آن د وبرخاستند و در مقابل صورت آن حضرت نشستند ابوبکر گفت:ای دختر رسول خدا ما آمدهایم که از تو رضایت حاصل نماییم و از خشم تو بر حذر باشیم . تقاضا داریم که که تو ما را درباره آن اجحافی که نسبت به تو کرده ایم عفو نمایی؟

زهرای اطهر فرمود:من اصلا با شما یک کلمه هم سخن نمی گویم تا اینکه پدرم را ملاقات کرده و از شما درباره رفتاری که با من داشتید به آن حضرت شکایت نمایم گفتند:ما آمد ه ایم

که از تو پوزش بطلبیم و رضایت حاصل کنیم ،خواهش می کنیم که از ما در گذری وما را مواخذه ننمایی.

حضرت زهرا (ع) متوجه حضرت امیر شد وفرمود:من با اینان یک کلمه هم تکلم نمی کنم تا درباره یک موضوعی که آنان از رسول خدا شنیده ام جویاشوم ،اگر راست بگویند من صلاح خود را بهتر می دانم

آنان گفتند:بار خدایا تو شاهد باش که هر چه فاطمه جویا شود ما جواب وی را راست خواهیم گفت. حضرت زهرا (ع) فرمود:شما را به خداوند سوگند می دهم آیا به خاطر دارید که پیغمبر خدا نیمه شبی شما را از منزل خودتان احضار کرد؟گفتند: آری والله

حضرت فرمود:شما را به خداوند سوگند می دهم آیا نشنیده ایدکه پیغمبر خدا فرمود:فاطمه پاره تن من است و من از فاطمه می باشم ،هر کس فاطمه را اذیت کند مرا اذیت کرده و کسی که مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده ،کسی که زهرا را بعد از موت من اذیت کند مثله این است که در زمان حیات من او را اذیت نموده باشد ،کسی که در زمان حیات من او را اذیت نماید مثله کسی است که وی را بعد از موت من اذیت کرده باشد؟گفتند: آری والله هچنین بوده است سپس حضرت فاطمه فرمود :پروردگارا من تو را شاهد می گیرم و این افرادی را که حضور دارند شهود قرار می دهم که این دو نفر مرا در زمان حیات و در موقع مردن اذیت و آزار نمودند به خدا سوگند که من اصلا یک کلمه با شما تکلم نخواهم کرد تا آنکه خدای خود را ملاقات کنم و درباره این رفتاری که شما با من داشتید ،به پروردگار خود شکایت کنم ناگاه صدای ابوبکر به واویلا بلند شد و گفت : ای کاش مادر مرا نمی زاد عمر گفت تعجب می کنم از این مردم که چگونه تو را سرپرست و متصدی امور خود قرار داده اند در صورتی که تو پیر مردی ضعیف و خرفت هستی و برای غضب یک زن ،جزع وفزع می کنی و برای خشنودی او خوشحال می شوی چه مانعی دارد که شخصی یک زن را خشمناک کند. آنگاه برخاستند وخارج شدند.(علل الشرایع ،ج1،صص221و222/بحارالانوار ،ج 43،صص203و204/محمد باقر مجلسی ،پیشین ،صص659-657/الامامه والسیاسه ،ج1 ص31/شیخ عباس قمی و دیگران ،پیشین ،صص381و382)

چرا حضرت فاطمه زهرا (ع) مایل نبود دشمنانش در مراسم تجهیز و دفنش شرکت کنند؟

از دیدگاه شهید مطهری ،حضرت فاطمه زهرا (ع) وصیت کرده بود :علی جان خودت مرا غسل بده و تجهیزو دفن کن ،شب مرا دفن کن ،نمی خواهم کسانی که به من ظلم کرده اند در تششیع جنازه من شرکت کنند.

تاریخ همیشه لوث است.افرادی جنایتی مرتکب می شوند و بعد خودشان در قیافه یک دلسوز ظاهر می شوند برای اینکه تاریخ را لوث کنند ،عین کاری ک مامون کرد امام رضا (ع) را شهید می کند بعد خودش بیش از همه مشت به سرش می زند و فریاد می کند و مرثیه سرایی می نماید و اهذا تاریخ را در ابهام باقی گذاشته که عده ای نمی توانند باور کنند که مامون بوده است که امام رضا (ع) را شهید کرده است این لوث تاریخ است.زهرا (ع) برای اینکه تاریخ لوث نشود ،فرمود:مرا شب دفن کن لا اقل این علامت استفهام در تاریخ بماند پیغمبر یک دختر که بیشتر نداشت ،چرا باید این یک دختر شبانه دفن شود و چرا باید قبرش مجهول بماند ؟این بزرگ ترین سیاستی است که زهرای مرضیه (ع)اعمال کرد که این در را روی تاریخ باز بگذارد که بعد از هزار سال هم که شده بیایند بگویند: از چه رو باید پاره تن مصطفی مخفیانه دفن شود و قبرش با زمین هموار گردد تاریخ بگوید:سبحان الله چرا دختر پیغمبر را در شب دفن بکنند ؟مگر تششیع جنازه یک امر مستحبی نیست ،آن هم مستحب موکد و آن هم تشییع جنازه دختر پیغمبر ؟چرا باید افرادی معدود به او نماز بخوانند ؟و چرا اصلا محل قبرش مجهول بماند وکسی نداند زهرا(ع)را در کجا دفن کرده اند؟(مرتضی مطهری ،سیره نبوی صص257و258)

علت بیماری و شهادت بانوی بانوان حضرت فاطمه زهرا (ع)چه بود ؟

حضرت فاطمه زهرا از بیماری سخت خود شکایت نداشت ،بلکه آنچه او را سخت رنج می داد و پیکرش را آب می کرد امواج درد ها ،مصیبت ها و رنج هایی بود که هر روز بر آن افزوده می شد.این فشارها بود که بر رنج و بیماری برخاسته از ماجرای یورش به خانه اش کمک کرد تا بانوی سر فراز گیتی را در انفوان جوانی به بستر شهادت بکشاند.حضرت فاطمه زهرا در یورش دژخیمان حکومت غاصب به خانه اش ،به گونه ای میان درو دیوار فشرده شد که علاوه بر وارد آمدن صدمات سخت بر وجود گرانمایه اش ،جنین وی نیز سقطگردید و تازیان های بیدادی که بر پیکر مبارکش فرود آمد ،بدنش را مجروح و خون آلود ساخت و آثار عمیقی بر بدن آن نازنین بر جای نهاد. در کنار اینها ؛تاملات حاصل از سوگ پدر و گریه بسیار آن حضرت نیز از عواملی بود که باعث شدت بیماری و زوال شادابی و طراوت از خورشید جهان فروز وجود او می شد.ستم ،خشونت و مواضع نا جوانمردانه برخی از مسلمان نما ها و نیز تحول ارتجاعی در سیستم سیاسی ودگرگونی کارها و تغییر اوضاع و شرایط به سود ارتجاع و جاهلیت را نیز شاید از عواملی بر شمرد که فشاردردها و رنجها را هر لحظه بیشتر می کرد و خورشید وجود اندیشمندترین و آزاده ترین بانوی جهان هستی را به سوی مغرب شهادت پیش می برد (سید محمد کاظم قزوینی ،پیشین صص708و709)

به گواهی تاریخ وقتی حضرت زهرا (ع)مخفیانه و در شب دفن شد ،تصمیم به ترور حضرت علی (ع)گرفته شد در این رابطه چه می دانید؟

از ابن عباس نقل شد هاست که چون حضرت فاطمه (ع)مخفیانه دفن شد این مسئله آبرو و حیثیت حکومت وقت را زیر سوال برد و اثر منفی در میان مردم گذاشت لذا آنان در یک شورای توطئه آمیز ،به این نتیجه رسیدند که علی باید ترور شود ،آن هم در حال نماز صبح که هوا تاریک است و قهرا قاتل شناخته نمی شود .بدین منظور خالد بن ولید را نامزد این جنایت هولناک نمودند پس قضیه را با وی در میان گذاشتند او نیز اعلان آمادگی کرد و قرار شد که چون ابوبکر سلام نماز را گفت بلافاصله این ترور صورت گیرد اسمائ بنت عمیس که در این تاریخ همسر ابوبکر بود از پشت پرده این توطئه را شنید و جریان را از طریق کنیزش به اطلاع امیر المومنین رسانید آن حضرت بدون نگرانی در مسجد حاضر شد و ملاحظه کرد که خالد با شمشیر و آمادگی کامل در کنار او نشست از سوی دیگر ابوبکر در نماز عواقب این کار را می سنجید و نگران عکس العمل مردم وخطر آتی گردید.لذا تشهد نماز را چندین مرتبه تکرار کرد و سلام نگفت سرانجام قبل از خواندن سلام نماز خطاب به خالد گفت :یا خالد لا تفعل ما امرتک

سپس سلام نماز را گفته و او از نماز فارغ شد.در این هگام حضرت علی (ع)به خالد حمله کرد و شمشیر او را در دستش گرفت و وی را به زمین کوبید .روی سینه هاش نشست و خواست او را بکشد مردم حاضر بودند جلو آمدند تا خالد را نجات دهند ولی مقدور نشد سرانجام ابن عباس او را به قبر پیامبر سوگندداد .با این قسم حضرت علی او را رها کرد.(اسرار آل محمد(ص)صص336و337/احتجاج طبرسی ،ج1 صص242و240/علی اکبر بابازاده ،پیشین صص263و264)

طبری مورخ بزرگ و مورد اعتماد اهل سنت در تاریخ خود می نویسد :

" عمر بن خطاب به سوی منزل علی { علیه السلام } آمد در حالیکه طلحه و زبیر و عده ای از مهاجرین در خانه بودند پس عمر گفت :

" به خدا قسم بر سرتان آتش می ریزم مگر اینکه برای بیعت خارج شوید پس زبیر در حالی که شمشیرش را برهنه کرده بود از خانه به سوی او دوید که پایش لغزید و شمشیر از دستش افتاد . پس بر او حمله برده و شمشیر را از او گرفتند . "

ابن ابی شیبه استاد بخاری از بزرگترین علمای اهل سنت ( متوفای سال ۲۳۵ ه . ق) در کتاب ( المصنف ) چنین آورده است :

" زید ابن اسلم از پدرش اسلم غلام عمر نقل می کند :

وقتی مردم با ابوبکر بیعت کردند علی ( علیه السلام ) و زبیر به نزد فاطمه { سلام الله علیها } دختر پیامبر رفت و آمد می کردند و با آن حضرت درباره کار خویش ( بیعت نکردن باابوبکر ) گفتگو می نمودند .

چون این خبر به گوش عمر بن خطاب رسید از خانه خارج شد و بر فاطمه { سلام الله علیها } وارد گردید و گفت :

" ای دختر رسول خدا ! به خدا قسم کسی نزد ما از پدرت محبوبتر و بعد او کسی از تو نزد ما محبوبتر نیست . ولی به خدا قسم این مانع از من نمی شود که اگر اینها نزد تو جمع شوند دستور دهم که خانه تو را بر سر آنها بسوزانند.

می آید تا خانه بانوی دو عالم را بسوزاند !!

بلاذری از قدیمی ترین مورخان اهل سنت ( متوفای سال ۲۲۴ ه . ق ) در کتاب { أنساب الأشراف } چنین می نگارد :

" ابوبکر به دنبال علی فرستاد تا از او بیعت بگیرند ولی او بیعت نکرد . پس عمر در حالی که فتیله ای آتشین در دست داشت آمد پس فاطمه در آستانه در با او برخورد نمود و فرمود :

" ای پسر خطاب ! می خواهی در خانه مرا به آتش بکشی ؟ " گفت : آری . "

آری ! او آمده تا خانه علی و فاطمه ( علیهما السلام ) را به کام آتش بسپارد . همان خانه ای که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) درباره اش در جواب ابوبکر فرمودند این خانه از برترین خانه های انبیاست . این همان خانه است که رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) شش ماه پی در پی بر آستانش به احترام می ایستادند و این آیه را تلاوت می فرمودند : { إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا }

و او آمده تا آن را بر سر بهترین زنان جهانیان و سیده بانوان اهل بهشت به آتش بکشد . آمده تا انسیه حورا را به آتش بسوزاند .

حکایت را از زبان عالم دیگر سنی ابن عبد ربه ( متوفای سال ۳۲۸ ه . ق ) در کتاب " العقد الفرید " بشنوید :

" علی { علیه السلام } و عباس و زبیر در خانه فاطمه { علیها السلام } نشستند تا اینکه ابوبکر به دنبال آنها فرستاد تا از خانه فاطمه { علیها السلام } ( برای بیعت (خارج شوند و به عمر گفت :

" اگر نخواستند خارج شوند آنها را بکش ! "

پس عمر با پاره ای از آتش آمد تا خانه را بر سرشان به آتش کشد پس فاطمه { علیها السلام } با او روبه رو گشت و فرمود : " ای پسر خطاب ! آمده ای خانه ما را بسوزانی ؟ گفت :

بله مگر اینکه شما نیز از در بیعتی که امت وارد شدند وارد شوید و بیعت نمایید "(۴)

بله درست می بینید این عالمی سنی است که نزدیک به صدر اسلام می زیسته و اوست که از زبان ابوبکر روایت می کند و این ابوبکر مدعی جانشینی پیامبر خداست که بر فراز منبر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) تکیه زده و دستور می دهد تا تنها یادگارش حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) و یگانه برادرش حضرت امیر المؤمنین ( علیه السلام ) را بکشند ! فاطمه ای که پیامبر او را می بوسید و می بوئید و از او بوی بهشت استشمام می کرد ، اکنون ابوبکر دستور کشتنش را می دهد و عمر به سوزاندن کاشانه اش اقدام می کند !!

و این فریاد فاطمه ( سلام الله علیها ) در آستانه در که علمای اهل سنت روایتش می کنند :

" یا أبت ! یا رسول الله ! ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب و ابن أبی قحافه"۵ ))

{ پدر جان ! بعد از شما از فرزند خطاب و پسر ابی قحافه ( عمر و ابوبکر ) چه جورها کشیدیم! }

این فریاد پر از درد و آه همان فاطمه ای ست که پیامبر خدا در حقش فرمودند :

" إنما فاطمهٔ بضعهٔ منی فمن أغضبها فقد أغضبنی "

{ همانا فاطمه پاره تن من است پس هر کس او را بیازارد و به خشم آورد مرا خشمگین ساخته است}

و این کتاب الهی است که آزاردهندگان پیامبر را رد دنیا و آخرت لعنت می کند .

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 214 تاريخ : دوشنبه 30 بهمن 1396 ساعت: 19:23

خبرنامه