فرد آزارگر ، میخواهد هر لحظه بداند شما با که هستید و چه کار میکنید. اگر کاری که میخواهد نکنید عصبانی میشود. مرتب به شما میگوید چه کار کنید که خرابکاری نکنید. اگر خودتان یا یکی از دوستان و آشنایانتان در چنین شرایطی زندگی میکند، احتمال دارد شریک زندگیتان یک آدم “آزارگر” است که میخواهد کنترلتان کند.
آدم آزارگر عموما بیادب و خشن است، تندی میکند و احترام طرف مقابل را نگه نمیدارد.
طبعا هر آدمی ممکن است در مواقعی از کوره در برود، اما آدم آزارگر کسی است که از موقعیت برتری که دارد سو استفاده میکند که خواستهها و علایق و نیازهایش را به طرف مقابل تحمیل کند.
به طور کلی، یا ترغیب میکند، یا گول میزند، یا تهدید میکند و میترساند.
خطرناکترین مورد، که به آزارگرهای منحرف معروفند، رفتار خودپسندانه یا اختلال شخصیتی خودشیفتگی دارند. میخواهند طرف مقابل به طور کامل مقهور و مسحور شود، طوری که حتی وضعیتی را که در آن گرفتار است از چشم خودش ببیند، و فکر کند کسی جز شریکش او را نمیخواهد و زندگی دیگری برایش متصور نیست.
آزارگری بیشتر به این بستگی دارد که کدام طرف در رابطه دست بالا دارد. زنان عموما در خانواده و جامعه طوری تربیت میشوند که بیشتر به فکر نزدیکاناند، به خصوص فرزند و شریک زندگیشان. اما مردها اغلب جوری بار میآیند که احتمال اینکه فکر و ذکرشان خودشان باشند یا بخواهند همیشه نقش اول باشند، بیشتر است.
با این حال زن هم میتواند آزارگر باشد، یعنی آن کسی باشد که طرف دیگر را به لحاظ اقتصادی کنترل کند یا تهدید کند که نمیگذارد، طرف مقابل بچهها را ببیند.
بعضیها آزارگر زاده نشدهاند اما شخصیتشان مضطربتر و متلاطمتر است، کمطاقتند، سریع شاکی میشوند، به آسانی خوشحال می شوند. اینجور آدمها به سادگی واکنشهایی نشان میدهند که پشیمانی به بار میآورد.
البته نباید بر این واقعیت چشم ببندیم که جامعه بشری دستکم تا امروز ساختی پدرسالارانه دارد، که در آن خصوصیاتی مثل دلیری و استقلال، تشویق و تحسین میشود. به پسربچهها از همان سن کم یاد می گویند “مرد” باشند. نتیجه این تربیت نهادینه شدن و عادی شدن خصوصیات و رفتارهایی است که میتواند به آزارگر شدن فرد بیانجامد.
واقعیت آن است که ما در دنیایی زندگی میکنیم که آدمها، بسیاری از موقعیتهای تسلط، مالکیت و سوءاستفاده را عادی جلوه میدهند. اگر زنی استوار و صریح و قاطع و اندکی کمحوصله باشد، میگویند خل است، یا مشکل جنسی دارد، و از این دست. اما اگر مردی دقیقا همین ویژگیها را داشته باشد، میگویند “شخصیت محکمی دارد”.
اگر بخواهد بله. ولی بسیار دشوار است. برای اینکه آدمی که در موقعیت برتر است دوست ندارد موقعیتش را از دست بدهد.
اگر طرفتان در رابطه آدمی است که اختلال شخصیت خودشیفته و اختلال شخصیت ضد اجتماعی دارد، جانتان را بردارید و فرار کنید. به نظرم امیدی به بهبودی نیست. اما گاهی ممکن است طرفتان بگوید متوجه نشده با رفتارش شما را ترسانده. چنین آدمی میتواند عوض شود.
در بسیاری موارد، وقتی رابطه در حال تغییر است، زنان از دایره حمایتی گستردهتر و روابط عاطفی محکمتری برخوردارند. از این جهت، خطر فیزیکی و مشکل سلامتی برای مردان بیشتر است، چون هم به لحاظ احساسی ناآگاهترند، هم راحتتر از دیگران دور میافتند.
یک مشکل دیگر بسیاری مردها این است که فکر میکنند حتما باید قوی باشند و همه چیز را بدانند و از همه چیز مراقبت کنند. گاه به اینها تصور اینکه حتما باید در کار موفق باشند نیز اضافه میشود. در نتیجه وقتی مشکل یا دردی دارند، جرات نمیکنند در موردش حرف بزنند، مبادا که کسی فکر کند ضعیفاند. مردی که بتواند از این قالبها فاصله بگیرد، سبکباری را تجربه میکند.
عشق چیز زیبایی است، همه باید در جستجویش باشیم، ولی بسیاری زنان فکر میکنند همه چیز عشق است و بخشهای دیگر زندگی و شخصیتشان را فراموش میکنند. انگار از هیچ مسیر دیگری جز دوست داشتن و دوست داشته شدن نمیشود به رضایت رسید.
دنبال عشق خوب بروید و عشق بد را تمام کنید.
تعداد بازدید : ۲۲
مقالات بروز کشوری...برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 174