نگاهی نو به آموزه های دینی در اندیشه فقیه اند یشمند مرحوم حاج شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی

ساخت وبلاگ

الف ) نگاهی اجمالی به زندگی ایشان

* تولد : ۱۳۰۲ شمسی – نجف آباد

* شاگرد اساتیدی چون : آیه الله بروجردی – آیه الله سید محمد داماد – آیه الله حاج آقا رحیم ارباب – امام خمینی و علامه طباطبایی

* مجتهد متفکر و منتقد

* دارای کتب فراوان فقهی – تاریخی – تفسیری و پژوهشی نوین

* مبارز و تبعیدی سیاسی همرزم امام و آیه الله منتظری

* مظلوم و حتی متهم به کفر گویی در بین بزرگان هم کیش خود

* وفات : اردیبهشت ۱۳۸۵ شمسی تهران

ب ) ایشان فقیه نواندیشی بودند که می توان به بعض ویژگی های ایشان چنین اشاره کرد :

۱ نگاه تفسیری ، تحلیلی و اجتهادی ایشان به معارف دینی و شریعت ، نگاه عقلانی بوده ، تا برداشتهای سنتی نقلی و خبری با پیش فرضهای تعصبی و غیرقابل دفاع

۲ اصل در منابع اخذ احکام و معارف دینی را قرآن می دانست که بایستی با توجه به عقل سلیم ( مشرف به علوم مربوطه ) تفسیر گردد .

۳ از آنجا که معتقد بود ماهیت اصلی دین ، معارف و اخلاقیات بوده و احکام فقهی ، فرع آن می باشد و دلیل اصلی انحرافات تاریخی در دین ، انحراف و تحریف معارف دینی توسط غالیان ( عمدتا افراطیونی که ائمه را در جایگاه خداوند نشاندند ) و یا مفوضه ( که تحقق افعال و صفات خداوند را بوسیله ائمه میدانستند ) بوده است ، بیشتر عمر خود را خطر کرد و با تمام انرژی ، به جنگ اعتقادات و معارفی رفت که منشا آنها ، احادیث جعلی فوق الذکر بود .

۴ بر اساس سخن امام صادق (ع) که فرمود : " هر روایتی که موافق کتاب خدا باشد چه از فرد نیکوکار و چه از مرد بد کار به تو برسد ، آنرا بپذیر ؛ ولی چنانچه روایتی مخالف کتاب خدا بود از فرد نیکوکار یا بدکاری به تو رسید ، آنرا نپذیر فرائد الاصول ( رسائل) ص ۶۲ " ، احادیث را با قرآن و فهم عقلی می سنجید و اگر مغایر می یافت ؛ کنار می گذاشت .

۵ بر اساس سخن پیامبر اکرم (ص) که فرمود : " ای مردم! دروغ بستن بر من خیلی زیاد شده است، هرکه بر من دروغ ببندد باید در آتش مأوی بگیرد – نهج البلاغه ، خطبه ۲۱۰ دشتی " معتقد بود که حدیث سازی در امت اسلامی ، تاریخ طولانی و غم انگیزی دارد که از همان طلوع فجر اسلام شروع گردید ه و امروز آفت دین شده است .

۶ احادیث را به صرف اینکه راوی آن معتبر است معتبر نمی دانست ؛ چه بسا که غالیان ( صاحبان تفکر افراطی و غلوآمیز در مورذ ائمه (ع)) ، آنها را در بین احادیث مستند به اصحاب خاص ائمه (ع) در کتابهای کپی شده آنها ، وارد کرده و سپس نسل به نسل به ما رسیده است .

۷ بشدت معتقد بود که بسیاری از آرائ علما و مورخین ( چه شیعی و چه سنی ) ناشی از غلو در محبت آنها به امامان و بزرگانشان بوده که بایستی در برخورد با آن آرا و یا احادیث به این امر دقت دو چندان شود .

۸ نگاه ایشان به معصومین (ع) ( از منظر علم و قدرت و کمالات ) ، اسطوره ای ، فرابشری و غیرقابل دسترس نبود ، بلکه انسانهایی می دانست که در جاده کمال الی الله به جایگاهی ملکوتی و در مسیر عبودیت حق ، به قرب الهی رسیده اند و همین است که می توانند اسوه و الگوی بشری واقع شوند .

۹ به علما و فقهای پیشین ؛ بعنوان اندیشمندانی صاحب نظر نگاه می کرد نه به عنوان مراد و منقاد .

۱۰ در ارائه نظر ؛ به تمام منابع سنی و شیعی و آرای تاریخی مورخان و محدثان و فقها و حتی فقه اهل سنت ، سرکشی و توجه عمیق داشت .

۱۱ در ارائه نظر فقهی ؛ به منطقی بودن و سهولت آن برای افراد و همچنین اعتبار و عزت و کرامت اسلام و قرآن توجه خاص داشت .

۱۲ یکی از نکات برجسته ی اخلاقی ایشان ، استفاده ی فراوان از عبارت « نمی دانم » در پاسخ پرسش های افراد بود .

حتی اگر ، بسیاری از مطالب مربوط به سئوالی را می دانست ولی چون تحقیقات علمی او به نتیجه ی نهایی نرسیده بود ، از اظهار نظر در خصوص آن ، خود داری می کرد .

۱۳ پس از رسیدن به یک نظر قطعی ؛ در ارائه آن ، ملاحظه نظرهای مخالف متقدمین و معاصرین را نمی کرد .

۱۴ در بررسی تاریخ و زندگی نامه بزرگان از پیامبران و امامان به تمام آرای مورخان از فرق و ادیان مربوطه و هم چنین سلسله وقایعی که منطقا می توانسته رخ داده باشد بدون دخالت دادن حب و بغض های قومی و تاریخی ؛ توجه دقیق می کرد .

۱۵ سر لوحه تمام بحث ها ؛ نقدها و تحقیقات ایشان جمله معروف " حیات العلم بالنقد و الرد " بود . بگونه ایکه معتقد بود هر کس هر نظری در مورد مسائل فقهی ؛ اعتقادی ؛ سیاسی و فرهنگی دارد ؛ باید اظهار کند تا بدین وسیله یک نظر پا برجا بماند . در حقیقت انسان باید چیزی بنویسد که در جامعه موج ایجاد کند تا بدین صورت جامعه به پویایی و جنبش بیفتد .

ج ) ذیلا قطره ای از دریای عمیق تفقه و تحقیق و آرای ایشان آورده شده است :

۱ دین بر اساس آیات ( ان الذین آمنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن باللَّه و الیوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون؛ بقره، آیه ۶۲ و مائده، آیه ۶۹ ) یکی است ، که دارای سه اصل نظری و عملی " اعتقاد به خدا " – " اعتقاد به معاد " و " عمل صالح " می باشد که همه پیامبران داعیه آن بوده اند و اگر کسی ( چه مسلمان ،چه مسیحی ، چه کلیمی ، چه صائبی و چه ... ) واجد اصول و شرایط فوق باشد در آخرت رستگار است .

( ص ۱۸۲ کتاب مجموعه مقالات )

۲ برای پاک کردن یک چیز نجس ؛ امحائ عین نجاست کافیست ؛ در ضمن آب کر و قلیل یک حکم دارند .

( ص ۱۲۸ و ۱۵۰ کتاب پژوهشی جدید در چند مبحث فقهی )

۳ کفار به صرف کافر بودن ؛ نجس نیستند .

( ص ۱۹۸ به بعد کتاب پژوهشی جدید در چند مبحث فقهی )

۴ قرآن در شب قدر ؛ نمی توانسته به یکباره نازل شده باشد و اعتقاد علامه طباطبایی و دیگران ، به دو نزول دفعی و تدریجی صحیح نیست . بلکه در طول ۲۳ سال و متناسب با شرایط و اقتضائات آن ، نازل شده است .

( ص ۳۲۲ – ۳۳۳ – ۳۳۸ و ۳۴۵ کتاب حدیث های خیالی در مجمع البیان )

۵ در سوره یوسف (ع) ، آیه ۲۴ ، عبارت " لقد همت به و هم بها .. " ؛ بدین منظور نبوده که ، زلیخا برای یوسف اظهار تمایل کرده و یوسف نیز تمایل پیدا کردند ؛ بلکه منظور این است که وقتی زلیخا ( در قسمت قبل آیه ) اعلام آمادگی کرد و یوسف نپذیرفت؛چنان خشمگین شد که به یوسف حمله کرد و اگر خداوند او را حفظ نمی کرد او نیز به زلیخا حمله می نمود .

( ص ۶۶ کتاب جما ل انسا نیت یا تفسیر سوره یوسف (ع) )

۶ به حکم اصاله الجواز ، که در همه کارها جاریست ، چون هیچ دلیل قابل قبولی بر ممنوعیت قضاوت بانوان وجود ندارد ، باید گفت : بانوانی که شرایط قضا را بیش از مردان یا مساوی با آنان دارند می توانند متصدی منصب قضا شوند و حکمی که صادر می کنند مشروع و لازم الاجرا خواهد بود .

( کتاب قضاوت زن در فقه اسلامی – ص ۴۷ )

۷ امام علی (ع) در محراب بشهادت نرسیده ؛ بلکه در ورودی مسجد ، هنگام حضور برای نماز صبح ( نه وقت سحر ) ضربت می خورند و چون حمله غافلگیرانه بود ، امام فرصتی برای گفتگو با ابن ملجم پیدا نکرد .چه برسد او را بیدار کرده باشد و گفته باشد برخیز می دانم زیر جامه خود چه چیز پنهان کرده ای ؟

( ص۱۷۷ تا ۱۲۳ کتاب مجموعه مقالات )

۸ حضرت امیر (ع) در ابتدای حکومت خود ، روش مدارا را با معاویه پیش گرفته و سعی در جذب او داشتند . ولی از آنجا که معاویه آدم قدرتمندی شده بود و تجاوزات خود را (به مردم و مناطق دیگر تحت حکومت امام) افزایش داد ، وارد جنگ با او شد .

( ص ۱۱۶ کتاب زندگی من و شهید جاوید )

۹ جریان خرافه گویی و غلو پردازی به نام دین و مذهب در مراسم مذهبی ؛ توسط بسیاری از مداحان و یا تفاسیر افراطی بعض از علما با استفاده از روایات مسئله دار و نا صحیح ؛ ناشی از افراط در دلباختگی ( غلو ) به ائمه بوده که این گروه در تخریب شخصیت و اعتبارائمه کمتر از دشمنان آنها بی اثر نبوده که بیشتر هم اثر گذار بوده و هستند . ( و همچنین غالیان سنی در ارائه تفاسیر و تبلیغ افراطی از مذاهب و امامان خود ) .

( کتاب غلو – درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین )

۱۰ در کتاب تفسیر مجمع البیان ( تفسیر معروف طبرسی ) مواردی وجود دارد که ابوجعفر طبری با ابو جعفر امام محمد باقر (ع) اشتباه شده و قول ابو جعفر محمد بن جریر طبری مفسر معروف اهل سنت متوفای ۳۱۰ ( ه ق ) به عنوان قول ابوجعفر باقر (ع) معرفی شده و به نام حدیث امام محمد باقر تلقی گشته و تصور کرده اند روایتی از امام معصوم است .

(مقدمه کتاب حدیث های خیالی در مجمع البیان )

۱۱ خطاب پیامبر(ص) در آیه مودت (لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی – شوری ، ۲۳ ) ؛ نیکی و محبت دیگران به ذوی القربی ( اهل بیت ) نبوده ؛ بلکه خطاب به خویشان خود در قریش ( در مکه ) بوده است ؛ که " حرمت خویشاوندی را رعایت کرده و بگذارند ایشان رسالتش را انجام دهد " .

( ص ۱۶۶ کتاب قضاوت زن در اسلام )

۱۲ معنای آیه تطهیر (.... انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا – احزاب ، ۳۳ ) ، با توجه به اوامر و نواهی ابتدای آیه ، چنین است : " جز این نیست که خدا [با این اوامر و نواهی] می خواهد ( اراده دارد ) که پلیدی را از شما [ای] اهل این خانه ( شامل همسران پیامبر) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند." و اراده در آیه ،« ارادة تکوینی » نیست ، که خدا تکویناً ( و تخلف ناپذیر ) اراده فرموده باشد « أهل البیت » را تطهیر نماید . بلکه " اراده تشریعی " می باشد ، با این تعبیر که : " جز این نیست که خدا اراده دارد که شما را پاک سازد " . یعنی تحقق پاکی منظور خدا ، از طریق عمل به اوامر و اجتناب از نواهی خواهد بود . در حقیقت این آیه ( و آیه ۶ سوره مائده ) در مقام تعلیل حکمت تشریع قوانین ، نازل شده و در آنها سخن از علت غایی تشریع احکام است ، نه مقامات افراد و خصوصیات تکوینی آنها ، و نمی تواند دلیل عصمت و طهارت تکوینی کسی باشد .

( بحث تاملی در آیه تطهیر ص ۹ تا ۱۵)

۱۳ اینکه پیامبر در روز مباهله ، خانواده نزدیک خود را به همراه خود می برد نشانة اوج اطمینان و رسوخ ایمان و عمق اعتقاد و نهایت صداقت ایشان است که در شرایط خطرناک ، به جای آنکه پیروان خویش را پیش اندازد و سپر بلای خود قرار دهد ، عزیزترین کسان خود را به میدان می آورد و از فدا کردن خود و محبوب ترین کسان خویش در راه دعوت اسلامی دریغ ندارد . ( همانند ماجرای فرستادن علی (ع) به مقابله عمروبن عبدود در جنگ احزاب و یا حمزه و علی در شروع جنگ بدر ) .

( بحث تاملی در آیه تطهیر ص ۶۰ تا ۶۵)

۱۴ حدیث کسایی که در مفاتیح و تاریخ روایی ما وجود دارد ، دارای دو نقل " اصل و صحیح " و دیگری " جعلی و بی اعتبار " می باشد .

اصلی و صحیح ، آنست که متنی کوتاه داشته و خالی از عبارات غلوآمیز می باشد .

جعلی و بی اعتبار ، آنست که در انتهای مفاتیح الجنان آورده شده و معمولا در مجالس خوانده می شود ، که از نظر روایی توسط یک فرد شیعی افراطی غالی مسلک و کم مایه جعل شده تا به خیال خود مقام اصحاب کسا را بالا ببرد .

جالب اینجاست که مرحوم محدث قمی نیز در کتاب منتهی المال ( در هنگام نقل داستان جابر انصاری ) آنرا بی اعتبار می داند . و این در حالیست که برخلاف نظر ایشان ، آنرا در انتهای کتاب مفاتیح ، در چاپ های پس از او اضافه کرده اند .

( ص ۹۴ و ۹۵ کتاب حدیث های خیالی در مجمع البیان )

۱۵ حدیث ، " خداوند سرنوشت ائمه را در لوحی به پیامبر عرضه کرده که باید همان کنند ! و برای امام حسین (ع) دستور خروج و کشتن و کشته شدن بود و نوشته بود که مردمی را برای شهادت با خود ببر که جز به همراه تو شهادتی برای آنها نیست " توسط مفضل بن صالح ابوجمیله که یک غالی دروغگوست جعل شده تا اثبات کند که امام حسین(ع) از روی علم ، برای کشته شدن حرکت کرده و عمدا خود را بدستور خداوند به کشتن داده است .

(از مقدمه کتاب غلو – درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین )

۱۶ باید تلاش همه جانبه و پیگیری برای تحرک بخشیدن به فقه شروع شود و فقه را باید بگونه ای بازسازی کرد که از حالت عدم توانایی اداره جامعه بیرون آید . لذا قبل از هر کار باید ابواب مختلف فقه ، تخصصی شود . از طرف دیگر اجتهاد در مسائل فقهی نباید بگونه ای انجام شود که نتیجه اش با اصول علمی قطعیت یافته ، در تضاد باشد و نباید به صورتی ارائه شود که دانشمندان حقیقت جو را از هر فرقه و دینی نسبت به فقه اسلام و نهایتا اصل اسلام بی رغبت کند .

( کتاب پژوهشی جدید در چند مبحث فقهی فصل چهارم )

۱۷ پس از تخصصی شدن قسمتهای مختلف فقه ، فقها باید بحثهای اجتهادی و تخصصی خود را بر مبنای مقایسه و تطبیق ، پایه گذاری نمایند (مقایسه با رشته تخصصی مشابهی که در جهان وجود دارد) مانند علوم قضایی ، حقوق ، اقتصاد و ....

( کتاب پژوهشی جدید در چند مبحث فقهی فصل چهارم )

۱۸ اگر سنی یا شیعه ، مطابق مذهب خود و بر اسا س فتوای مجتهد خود عمل کند مجزی بوده و عتاب نخواهد شد .

( ص ۱۶۷ کتاب مجموعه مقالات )

۱۹ در رابطه با حکم مرتد ، از فقهایی که فتوا به قتل مرتد می دهند می پرسیم که :

آیا مقصودشان از ارتداد ، تغییر عقیده است یا چیز دیگر ؟

اگر مقصود تغییر عقیده است می گوئیم : تغییر عقیده یک امر اختیاری نیست ، زیرا مقدمات آن که فراهم شد بطور قهری و بی اختیار ،عقیده تغییر می کند و این در اختیار انسان نیست و چیزی که در اختیار انسان نیست تکلیف به آن تعلق نمی گیرد .

فرض که مسلمانی نوشته ای تاثیر گذار در باره انکار یکی از عقاید اسلامی بخواند و چون قدرت علمی بالایی ندارد پاسخی نمیابد و در نتیجه عقیده اش تغییر می کند و نمی تواند جلو آنرا بگیرد ، آیا می توان او را در مقابل این تغییر عقیده مستحق مجازات دانست آنهم اعدام ؟ در حالیکه در قرآن آمده است : لایکلف الله نفسا الا وسعها .

با توجه به این توضیح ، مجازات چنین شخصی برخلاف عدالت و تکلیف مالایطاق و مخالف آیه مزبور است .

( ص ۱۱۳و ۱۱۴ کتاب حدیث های خیالی در مجمع البیان )

۲۰ امامت امام معصوم سه بعد دارد : بعد مرجعیت دینی و بیان احکام و حقایق اسلام و افاضه علومی که از رسول خدا فرا گرفته است . بعد انسان کامل بودن امام که مظهر اسما و صفات خداست . بعد رهبری سیاسی و زمامداری .

بعد اول و دوم ، هرگز از امام سلب نمی شود ، یعنی قابل سلب کردن نیست ولی امکان سلب کردن بعد سوم وجود دارد ، همانطور که از امام علی (ع) ، پس از رحلت حضرت رسول (ص) سلب شد و ولایت را به ایشان ندادند .

( ص ۶۵ تا ۶۷ کتاب ولایت فقیه حکومت صالحان )

۲۱ بسیاری از فقها ،جهاد را ابتدایی و برای دعوت به اسلام دانسته و آیه " لا اکراه فی الدین بقره ، ۲۵۶ " را توجیه کرده و می گویند آین آیه با آیات جهاد " نسخ " و بی اثر شده ، در حالیکه به اعتقاد ما ، جهاد ، برای تحمیل عقیده نیست . چون این حکم عقل و فطرت است ، که هیچ کس ، عقیده و دینی را با اکراه و زور قبول نمی کند . ...

بلکه جهاد ، برای رفع ظلم است اصالتا ؛ ولی گاهی هم برای دفع آن است . دفع ظلم ربطی به عقیده مردم ندارد ، ظالم هر کسی می خواهد باشد ، مسلمان یا کافر ، فرقی ندارد .

( ص ۹۹ تا ۱۰۱ کتاب زندگی من و شهید جاوید )

۲۲ بعضی کلمه " فتنه " در آیه ۱۹۳ ، بقره " و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه– با نیروهای مهاجم پیکار کنید تا وقتی که فتنه ای که دشمن بر سر شما ریخته ، از بین برود " را به معنی " شرک " گرفته اند . و این در حالیست که بر اساس آیه ۱۹۰ ، بقره " فان قاتلوکم فاقتلوهم – پس اگر با شما به جنگ برخاستند ، شما هم بدفاع بجنگید " ،فتنه ، همان " شر دشمن مهاجم " است و اصل در مقابل دشمن مهاجم ، صلح است نه جنگ و بنابراین " جنگ "، حالتی اضطراری است و پس از تهاجم دشمن ضرورت پیدا می کند و بعد از درهم شکستن دشمن دیگر ضرورت ندارد .

( ص ۱۶ و ۱۷ کتاب جهاد در اسلام )

۲۳ امام حسین به دعوت و خواست اکثریت مردم کوفه ، برای تشکیل حکومت اسلامی و اصلاح جامعه قیام کرد ؛ نه برای شهادت خود و یا به اسارت رفتن خانواده ؛ ولی وقتی در کربلا در محاصره قرار گرفت ؛ نبرد تا آخرین قطره خون را به ذلت تسلیم در برابر خواسته های یزید ترجیح داد و شهادت را پذیرفت .

( کتاب شهید جاوید یا قیام امام حسین (ع))

۲۴ امام علی ( ع ) در دوره ۲۵ سال بعد از رحلت پیامبر ( ص ) که ابوبکر و عمر و عثمان در مصدر حکومت بودند ، جزو اپوزیسیون بوده و می خواهد راهنمایی کند و جلو اشتباهات را بگیرد . به حکومت معترض است ولی نه اعتراض خصمانه ، بلکه اعتراض خیرخواهانه و مصلحانه ، برای اینکه به حرکت تکاملی جامعه کمک کند .

( کتاب قضاوت زن در فقه اسلامی – مقاله اپوزیسیون در صدر اسلام )

۲۵ اینکه فقها ، جهاد را مشروط به امر امام معصوم مبسوط الید می دانند ، بنابر این در زمان غیبت تعطیل است ، صحیح نیست ، بلکه منظور روایات ، عدالت رهبری جنگ است چه درباره نیروهای خودی و چه در برابر دشمن ، نه عصمت رهبر جنگ ، بنابراین جهاد از منظر دفاعی ، در برابر ظالم و مهاجم ، در هر زمان ، وظیفه است ، آنهم با رعایت عدالت .

( ص ۶۴ تا ۶۷ کتاب جهاد در اسلام )

۲۶ امام معصوم و حتی شخص پیامبر بر اساس آیات قرآن از جمله آیه " قل لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا الا ما شاء الله و لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنی السوء ان انا الا نذیر و بشیر لقوم یؤمنون – اعراف ، ۱۸۸ " ، هرگز از همه غیب آگاه نبوده ، بلکه علم امام اندازه معینی دارد که بیش از آن نمی داند ؛ آنهم به لطف و اجازه خدا .

( ص ۲۴۴ و ۲۸۴ کتاب قضاوت زن در اسلام )

۲۷ حدیث " هر امامی که نداند چه در آینده بر سرش می آید ، حجت خدا نیست – کتاب کافی ، کلینی ، باب علم ائمه، ج۱ " می خواسته علم مطلق امام را به همه چیز ثابت کند . در حالی که از یک دروغگوی غالی مسلک به امام صادق نسبت داده شده و معتبر نبوده ، در ضمن خلاف آیات صریح قرآن ، از جمله آیه مذکور در بند ۲۵ فوق، بوده و مردود می باشد .

( ص ۱۰۴ تا ۱۰۶ کتاب زندگی من و شهید جاوید )

۲۸ هیچ دلیلی وجود ندارد که فقها به طور عموم و یا فقیه خاصی از طرف خدا به ولایت منصوب شده و مردم حق انتخاب ندارند . ولی فقیه نایب مردم است نه نایب امام زمان (عج) و به نمایندگی از مردم مدیریت جامعه را به عهده می گیرد .

(نکته پنجم از یادداشت ابتدای کتاب ولایت فقیه حکومت صالحان )

۲۹ نظر ما در باب ولایت فقیه ، نظریه انتخاب است . یعنی رهبر سیاسی باید به انتخاب مردم سرکار بیاید . حال در کشوری که مردم قانون اسلام را می خواهند ، کسی که قانون اسلام را بهتر می شناسد ، به انتخاب مردم ، حاکم و سرپرست سیاسی جامعه است . و در کشوری که اسلامی نیست و قوانین دیگری حاکم است ، هر کسی که قوانین موضوعه ( توسط مجلس قانون گذاری ) را بهتر می شناسد ، به رای مردم ، حاکم سیاسی خواهد شد ، و این یک اصل عقلی است .

( ص ۱۰۲ کتاب زندگی من و شهید جاوید )

۳۰ امام علی (ع) ، در نهج البلاغه ، خطبه ۳ ( لو لا حضور الحاضر و.. ) ، تمام شدن حجت خدا و منجز شدن حکم و تعهد الهی را مولود رای اکثریت مردم می داند و این دلیل است که رای اکثریت مردم دارای اثر شرعی است و این اثر شرعی در ۲۵ سال انزوای سیاسی امام نبود ، چون رای اکثریت مردم نبود .

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص ۶۷ تا ۷۱)

۳۱ عبارت " اکثر الناس لایعلمون " در قرآن ، مربوط به مسائل غیبی و ماورائ طبیعی مانند " وقت قیامت " و " تقدیر رزق بندگان " است که دانستن رموز آنها از دسترس مردم خارج است ولی بیشتر مردم این مطلب را نمی دانند . و این آیات ، مربوط به رای اکثریت در مسائل اجتماعی نیست .

( ص ۱۰۹ کتاب ولایت فقیه حکومت صالحان )

۳۲ عبارت " اکثرهم لایعقلون " مربوط به کارهای ضد فضیلت بعض افراد مانند " افترا به خداوند " و یا " خطاب بی ادبانه پیامبر " است که آنها عقل خود را بکار نمی اندازند و این آیات نیز ،مربوط به رای اکثریت در مسائل اجتماعی نیست .

( ص ۱۰۹ کتاب ولایت فقیه حکومت صالحان )

۳۳ این مطلب که ، خمس باید به دو سهم مساوی تقسیم شود و نصف آن سهم امام است و نصف دیگرش سهم سادات ، از مرسله ( حدیث بی اعتبار ) حماد بن عیسی ، نشات گرفته و مردود است . بلکه براساس حدیث صحیح بزنطی از قول امام رضا(ع) و سیره پیامبر (ص) ، خمس باید به امام به عنوان ولی و زمامدار جامعه و یا حاکمیتی که قدرت اجرایی دارد ، داده شده ، تا در راه رفع نیازهای مردم از قبیل امنیت ، بهداشت ، آموزش و ... مصرف گردد .

( ص ۲۵۳ تا ۲۸۰ کتاب جهاد در اسلام )

۳۴ ذی القربی ، در آیات خمس (... فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی .. انفال ، ۴۱ ) و فیئ (... فَلِلَّهِ وَل ِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی و... حشر ، ۷ و ۸ ) به معنی خویشان پیامبر نیست ، بلکه خویشان کسانی است که در آیه مورد خطاب واقع شده اند ( شخصی که خمس می پردازد ، یتیمان ، مساکین ، در راه ماندگان و .. ) . و دلیل آن اینست که ، اسلام ، دین قبیله ای و فامیلی نیست که ثروت عظیمی از دنیا را متعلق یک عده معدودی از خاندان پیامبر نماید .

( ص ۲۶۱ و ۳۰۰ تا ۳۰۹ کتاب جهاد در اسلام )

۳۵ فتوای حرمت زکات ( و صدقه ) بر خاندان پیامبر ، بر اساس حدیث دروغ ابان بن ابی عیاش و روایات هم مضمون آن ، صادر شده ، و مردود است . چون بر اساس آیه قرآن ( .. ان الله هو ... یاخذ الصدقات – توبه ، ۱۰۴ )، گیرنده زکات ، خداوند بوده و تبعا ، دارای قداست خاصی است ، و بر این اساس ، زکات با خمس و انفال و سایر منابع مالی اسلام هیچ فرقی ندارد و از همه این منابع که مجموعا بیت المال را تشکیل می دهند ، می توان به مصرف همه نیازمندان و انواع نیازمندیهای جامعه رساند .

( ص ۳۲۰ و ۳۲۱ کتاب جهاد در اسلام )

۳۶ ولایت و زعامت مردمی پیامبر (ص) محصول یک پیمان خودبخودی طرفینی بود که ایجابش از طرف مردم ( مدینه ) و قبولش از طرف رسول اکرم بود و این ایجاب و قبول بطور خودبخودی و با طبیعی ترین وجه انجام شد ، البته این ایجاب و قبول در متن حرکت انقلابی اسلام و در طول مجاهدات پیامبر و امتش عملا تحقق یافت .

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص ۱۳۸)

۳۷ نبوت ، یک فیض ملکوتی و الهی است که با اراده خاص خداوند به پیغمبرش اعطا می شود ، در حالیکه ولایت ، یک امر مردمی و اجتماعی است . بنابراین در آن سیزده سال که آن حضرت در مکه بود و حکومتی تشکیل نداده بود ، ولایت بمعنای زمامداری نداشت ولی نبوت داشت .

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص ۱۳۹ تا ۱۴۱ )

۳۸ لزوم مشورت ، یعنی آیه " و شاورهم فی الامر سوره آل عمران ، ۱۵۹ " با دلیل ولایت پیغمبر یعنی آیه " النبی اولی بالمومنین من انفسهم سوره احزاب ، ۶ " متعارض نیستند . چون قلمرو آن دو از هم جداست . مشورت در رتبه متقدم است و اعمال ولایت در رتبه متاخر ، چون تا مشورت نباشد ، تصمیم گیری نیست و تا تصمیم گیری نباشد اعمال ولایت نیست .

) کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص ۲۶۴ تا ۲۶۶ )

۳۹ لفظ (( شاورهم )) مشتمل بر دو دستور است ؛ یک امر صریح به پیغمبر (ص) و یک امر ضمنی به مردم .

امر صریح به پیغمبر اینست که مسائل امت را با خود امت به مشورت بگذار و امر ضمنی به مردم اینست که اگر نظری مخالف پیغمبر دارید بگوئید تا مشورت انجام گیرد و بهترین نظر انتخاب گردد و بدان عمل شود .

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص ۲۶۷ تا ۲۶۹ )

۴۰ (در بحث اولوالامر منکم – سوره نسا ،آیه ۵۹) ، کلمه " اولی " که اسم جمع است بمعنای صاحبان و متصدیان است و هنگامی که به کلمه " امر " اضافه می شود بمعنای متصدیان امر حکومت و کشورداری است .... و شامل همه متصدیان امر کشورداری می گردد . و به حکم " اولی الامر " ، اطاعت از همه آنان اگر در خط اسلام باشند واجب است و کلمه " منکم " در آیه مزبور اشاره به اینست که این اولی الامر و متصدیان کشورداری از خود شما امت هستند و از طرف خود شما ، مسئولیت پذیرفته اند ، پس آنان را از خود بدانید و دستوراتشان را اجرا کنید .

( کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص ۲۲۸ تا ۲۳۰ )

۴۱ وجوب اطاعت از اولوالامر در مرحله اعمال ولایت است نه در مرحله مشورت . در حقیقت ، اطاعت و اعمال ولایت ، لازم و ملزومند و هر جا ولی امر اعمال ولایت کند و دستوری بدهد اطاعت او لازم است ولی در مرحله مشورت و قبل از تصمیم گیری که اعمال ولایت نیست و زمان دستور دادن نرسیده موضوع اطاعت ، منتفی است.

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص ۲۶۷ تا ۲۶۹ )

۴۲ آیه محاربه (انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم – سوره مائده ، آیه ۳۳) ، یک دستور کلی برای همه فسادهای اجتماعی داده و آن این است که باید برای هر فسادی مجازات متناسب با آن تعیین شود .

کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان – ص ۳۵۲ "

۴۳ ملاک اصلی برای مجازاتهای مذکور در آیه ، ایجاد فساد در جامعه است ... بنابراین ، بدون تردید آیه محاربه همه انواع جرائم اجتماعی را که عنوان فساد در جامعه بر آنها صادق است شامل می شود; چه جرایمی که اکنون ما می شناسیم و چه جرایمی که احیانا در آینده با تکنیک های جدید ابداع خواهد شد . قرآن جعل اصطلاح نکرده است.

کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان – ص ۳۵۳ تا ۳۵۶ "

۴۴ " ذکر مجازاتهای فوق الذکر از باب مثال است " .... " لازم نیست حتما یکی از مجازاتهای مذکور در آیه درباره مفسد اجرا شود " ، بلکه آنچه لازم است ، رعایت تناسب بین جرم و مجازات است که هم حکم عقل است و هم درجه بندی مجازاتها در آیه به آن اشعار دارد . البته تعیین دقیق میزان جرم و تشخیص تناسب بین جرم و مجازات ، یک کار فنی و تخصصی است که قاضی با راهنمایی متخصصان جرم شناسی به آن دست می یابد و بر مبنای آن رای صادر می کند.

کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان – ص ۳۵۹ تا ۳۶۲ "

۴۵ هدف از تشریع قوانین جزایی ، احیای عدالت است و اگر قانونی ناقض عدالت باشد از اول نباید تشریع شود . ( به همین دلیل ) اجرای عدالت به حاکم واگذار شده وبه او اختیار داده اند که به حکم " ان الله یامر بالعدل " با رعایت تناسب بین مجازات و جرم، مجرم را به کیفر برساند .

کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان – ص ۳۷۰ تا ۳۷۶ "

۴۶ کتاب جامعه یا صحیفه یا کتاب علی (ع) ، طوماری بوده که ، پیامبر (ص) ، در طول چند سال ، احکام اسلام را ( نه حوادث گذشته و آینده را ) بتدریج ، املا فرموده و علی (ع) در قطعات پوست نوشته و پس از ایشان به ائمه اهل بیت جهت استخراج احکام سپرده شده است .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص ۳۰ و ۳۱

۴۷ مصحف حضرت فاطمه (س) ، تنها کتابیست که می توان گفت ، بعضی از حوادث آینده در آنست ، نه همه حوادث مربوط به کائنات و سرنوشت آیندگان ، چرا که نه عمر ۷۵ یا ۹۵ روزه حضرت بعد از فوت پدرش ، کفاف می داده و نه حجم کتاب منتسب به آن ، گنجایش چنان چیزهایی را دارد . ضمنا چون فرشتگان برای تسلی خاطر حضرت آمده بوده اند ، نمی توانسته اند اخبار شهادت امام حسین را گفته باشند و حضرت را غمگین تر کرده باشند .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص ۳۱ تا ۳۵

۴۸ حدیث " امام علی (ع) از زمان و مکان شهادت خود با خبر بود – اصول کافی ، ج۱ ، ص ۲۵۹ ، ح ۴ " ، از یک جاعل غالی ( سهل بن زیاد ) روایت شده ، ضمنا با مفاد آیه " ما تدری نفس بای ارض تموت – سوره لقمان ، آیه ۳۴ – هیچکس مکان مرگ خود را نمی داند " مغایر و نتیجتا باطل است .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص ۵۸

۴۹ اینکه کتاب اصول کافی بر امام زمان (عج) عرضه شده و حدیث منقول از ایشان " الکافی کاف لشیعتنا – کتاب اصول کافی برای شیعیان ما کافیست " ، اصل و مدرکی نداشته و قابل قبول نیست ، چرا که از حدود ۱۶۲۰۰ حدیث آن قریب ۵۰۰۰ آن ضعیف بوده و باید بررسی شود .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص ۵۹

۵۰ سند زیارت جامعه ، ضعیف بوده و بعضی از عبارات آن مثل " ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم – برگشت خلق بسوی شما (ائمه(س)) و حساب اعمالشان نیز با شماست " مخالف قرآن است ، زیرا خدا می فرماید " ان الینا ایابهم ثم ان علینا حسابهم – غاشیه ۲۵ و ۲۶ – بازگشت مردم فقط به ما و حسابشان فقط با ماست . "

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص ۶۳ و ۶۴

۵۱ در داستان ( علی(ع) و عمروبن عبدود در جنگ خندق ) ، مطلب " هنگامی که امام بر روی سینه اش نشست تا سر از بدنش جدا کند او آب دهن به صورت امام انداخت " ، از افسانه هائیست که مولوی ساخته است و اصل تاریخی ندارد .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص ۶۴

۵۲ کسی که توحید و نبوت و معاد را بطور سربسته قبول دارد مسلمان است و کسی که سه اصل نامبرده را با اصل عدل و امامت ، بطور اجمال قبول دارد ، شیعه یعنی مسلمان کامل است ، ولی هر فرد مسلمانی پس از قبول کردن اصول کلی اسلام ( سه اصل فوق الذکر ) ، حق دارد در مسائلی نظیر ( علم پیغمبر و امام ، عصمت آنها ، رجعت ائمه ، سند بعضی از ادعیه ، شق القمر ، معراج جسمانی و ... ) تحقیق و اجتهاد و رد و قبول کند و این افتخار اسلام است که اصل آزادی فکر و عقیده را محترم شمرده است .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص ۶۶

۵۳ عصمت پیغمبر و امام از ضروریات مذهب است ( ولی به عقیده مرحوم شیخ انصاری و محقق اردبیلی و شهید ثانی ، چنین نیست که انکار هر ضروری باعث کفر و بی ایمانی شود ) ، عصمت از ضروریاتی است که انکارش از روی اجتهاد ، نه عناد ، باعث بی ایمانی نمی شود .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص ۶۳

۵۴ طهارت و نجاست آب و مایعاتِ دیگر بر مبنای تعبّد شرعی نیست، بلکه بر مبنای رعایت اصول بهداشت است .

۵۵ آب قلیل و کمتر از کُرّ با ملاقات نجاست نجس نمی شود .

۵۶ اگر یک ذرّه خون در آب قلیل و کمتر از کُرّ بپاشد و مستهلک شود آب نجس نمی شود .

۵۷ پاک بودن آب استنجاء ، یک استثناء نیست بلکه طبق قاعده است .

۵۸ با غیر آب، مانند آب نمک نیز می توان شی ء متنجّس را تطهیر کرد .

۵۹ با زائل شدن عین نجاست از بدن یا لباس، محلّ آن پاک می شود و لازم نیست حتما با آب شسته شود .

۶۰ نانی که با آبِ متنجّس پخته شود پاک است و خوردنش جایز .

۶۱ ماهی ای که فلس و پولک ندارد حلال است و خوردنش جایز .

۵۳ تا ۶۰ از مقدمه کتاب " پژوهشی جدید در چند مبحث فقهی " – چاپ دوم سال ۱۳۷۸

ادامه دارد

محمد صالحی

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 132 تاريخ : شنبه 8 خرداد 1395 ساعت: 3:33