یادداشتی بر مجموعه شعر «پلنگ ها فراوان شده اند» از داراب آقاسی زاده

ساخت وبلاگ

پلنگ ها فراوان شده اند از مجموعه آثاری است که در سال ۱۳۸۸ با سرشناسه ی آقاسی زاده – داراب و با مشخصات ظاهری ۱۲۰ صفحه توسط انتشارات نوآور تهران به زیور چاپ آراسته شده است.

آقاسی زاده از جمله کسانی است که در حوزه سینما دارای کارنامه ای مطلوب است چه این که در این رهگذر به سهم خود مصدر خدماتی به این حوزه هنری شده اند که حاصل آن بازی در چندین فیلم سینمایی و چندین سریال می باشد . وی علاوه بر فعالیت در سینما آثاری را قلمی نموده اند که می توان به : ۱ چراغ ناسوخته (مجموعه شعر) ۲ در شبانه ی شهر غم (مجموعه شعر) ۳ عروس طایفه ی غریب (مجموعه شعر) ۴ بلم چی (قصه ی بچه ها) ۵ مسافر شهر خورشید (قصه ی بچه ها) ۶ فریاد بلند سایه ها (قصه ی بچه ها) ۷ قصه های پشت آن کوه بلند (مجموعه داستان) ۸ خرمن خاک (قصه ی بچه ها) اشاره نمود.

با این تعابیر آنچه که فراروی این قلم قرار گرفته است و از نگاه می گذرد ، مجموعه شعر «پلنگ ها فراوان شده اند» از این شاعر می باشد . شاید بتوان چنین پنداشت که توازن قلم و شخصیت هر فرد در ابعادی خود مسببی است که می تواند بار معنایی یک اثر را پر بار نماید و این بدین سان می باشد که نویسنده یا سرآینده بر آنچه که به عنوان دارایی هنری دارد ، اعتقاد راسخ داشته که می توان برخی از سروده های آقاسی زاده را به نوبه ی خود از این قضیه مستثنی ندانست ، چرا که باور قلبی شاعر بر داشته هایش در جای جای قلم وی نمایان است . حال جدا از هر گونه غرض و قضاوت بی جا و زمان ، این اثر به نوبه ی خود می تواند از پارامترهایی شاعرانه برخوردار باشد . به گونه ای که ساختار و محتوای اشعار و زبان شاعر با تبعیت از شعر دهه ۶۰ و ۷۰ و شاید هم قبل و با تأسی از شعرای نوپرداز پیشین در حرکت است و البته با کمی ضعف و احیانا "قوت شاعر توانسته با بهره گیری از مؤلفه های شعرای پیشین به سرآش بپردازد . درون مایه ی اغلب اشعار آقاسی زاده ، عشق ، اجتماع و انتقاد توأم با اعتراض و درد است و البته تلنگری نیزشاعر به ادبیات فولکلور (فرهنگ عامیانه) موطن و زیست بوم خود می زند که این پردازش شعری نیز با زبانی ساده و صمیمی شکل می گیرد . می توان چنین پنداشت که آقاسی زاده هر آنچه را که از دل براید را بر روی کاغذ به یادگار می گذارد و درصدد است که از بازی های زبانی و ژست های ادبی کمتر استفاده نماید و شعر را به سمت و سویی روایی _ معنوی سوق دهد که اگر قدرت شاعرانگی زبان شاعر بیشتر از آن چیزی که هست ، تصویر شود ، اشعارش استحکام و پشتوانه فرهنگی بیشتری را به خود می گیرند . زبان و اندیشه در شعر آقاسی زاده گاهی همسان و هم دوش با هم در حرکتند و گاهی نیز تخطی و ناشنوایی زبان از اندیشه و اندیشه از زبان شعر شاعر را با ضعف تصویر و پیام مواجه می سازد . دیگر مهم عدم گزینش واژگان مرتبط و عدم استفاده لازم از صناعات ادبی شاعر است که در برخی از جاها شعر را به نثر نزدیک می کند . بنابراین کلمات در شعر حالت رقص را از جانب رقاص دارند و در نثر چنین حالتی مشاهده نمی شود . با این توصیف،شاعر بیشتر در فضایی آرکائیک و نوستالژیک وار با کلماتی مرتبط در دایره احساس فرود می آید و هدف شاعر نیز تصویر مؤلفه های سنت با زبانی هنری که برای رسیدن به این مهم فاصله است . لذا با توجه به خصیصه ی شعر که در حال پوست اندازی است و تا کنون نیز از حالتی به حالت دیگری با التفاوت به اوضاع سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و ... درآمده و طبعا ما شاهد گونه های شعری فراوانی از تولد افسانه در سال ۱۳۰۱ تا به امروز بوده و هستیم . با این وجود ، قضاوت یک اثر را که می تواند در یک برهه ی زمانی جوابگو باشد و احیانا در برهه های زمانی دیگر با عدم جامعه پذیری مواجه گردد را به تاریخ می سپاریم اما مهمترین نکته به آقاسی زاده صاحب این مجموعه این است که اگرچه شعرش می تواند دارای مخاطبین خاص خود باشد ، ولی حرکت به سمت زبان و بیانی نوتر و استفاده از واژگانی جدیدتر که به فراخور جامعه امروز و از جنس همین مردم امروز هستند نیز می تواند شعر شاعر را با فرآیندی بهتر و مفیدتر مواجه سازد . شاعر برای این که به این مهم برسد باید نظر و منظر خود را عوض نماید و این تغییر نظر و منظر نیز باعث می شود تا ساختار و محتوای اشعار بعدی با قبلی متفاوت باشد . شعر را اگر شعور بنامیم این شعور که با پشتوانه معنا و مفهوم از جانب شاعر به ثمر می رسد ، نیاز به گونه به گون شدن دارد و طبعا" معنا آفرینی در شعر باعث می شود تا که ما با خلاقیّتی متفاوت مواجه شویم . لذا حرکت در شعر با یک انقلاب شعری خود می تواند آموزه های پیشین را مسببی در جهت نیل به آموخته های پسین برای شاعر به ارمغان بیاورد . و اکنون چند شعر از این مجموعه را به عنوان نمونه تصویر می کنیم .

لیلای من / وقتی جنازه ی مهربانی را از آب گرفتند / و به خاک سپردند / ابرها / رسالت خود را از دست دادند / از آن زمان تا کنون / رنگ واقعی ابرها / از یاد رفته اند!

آنجا که اشک مردی می ریزد / گیاهی به بزرگی ظُهر می روید /

که بر غروب تب زده ، فخر می فروشد / غروب همیشه می گرید / اما / خون سبز علف / فکر من است !

ما را هوایی نیست / ما را اگر هوایی بود / قصه ی زن دهقانی که / برای مرگ گاوهایش اشک می ریخت / حدیث چشم های هراس انگیز آن دهقان را / بر آسمان / به امید باران / بازگو نمی کردیم / ما را هوایی نیست / ما را اگر هوایی بود / مرغ حق را که فریاد می کرد / حق ،حق / سنگسار نمی کردیم !

دوستان گفتند / دشمنان / شمشیرها را از رو بسته اند / پنداشتم قصه می گویند / حال می بینم / که بر دروازه ی شهرها / حجله بسته اند !

بیا برادر دستم را بگیر / مرا به نام بخوان / دیر وقت است ! / تفنگ بِرنُویت را پر کن / هی کن به اسب چموشت / که در کوه های ولایتمان / پلنگ ها فراوان شده اند !

عابدین پاپی

- - , .

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 196 تاريخ : دوشنبه 12 بهمن 1394 ساعت: 18:07