نظریه ماهیت شعر

ساخت وبلاگ

زیبایی های بیانی جزء اولین لذت هایی بودند که انسانها متوجه اهمیت بالای آنها شدند و بوسیله آنها ارتباط برقرار کردند، افراد عادی گاها برای جلب توجه و حاکمان برای جلب منافع جوامع خود، این نوع از زیبایی ها را مورد استفاده قرار می دادند که با گذشت زمان احتیاج به آن بیشتر احساس می شد، از این رو زیبایی های صناعی را نسبت به ذوق و افکار خود در زبان ها گسترش دادند تا نثرهای زیبا تکامل پیدا کرده، و شعر را خلق کردند. شاعران با اشعار خود کمال زیبایی های بیانی را می آفرینند، اشعاری که تاثیر فراوانی بر احساسات و عواطف مخاطبین خود می گذارد و با سرودن اشعار جدید حس لذت را همیشه در آنها تازه نگه می دارد، اما این شعر چیست؟ شاعر کیست و بیان انسان چگونه شعریت می یابد؟

از دیدگاه من رویایی سطحی که در حالت خلسه و در یک لحظه اتفاق می افتد شعر است و با این استدلال که رویا و خلسه هر دو در تمامی انسانها بصورت غریزی و مشترک وجود دارد پس شعر هم در تمام انسانها بصورت لحظه ای اتفاق می افتد؛ اما فقط کسی که بتواند این لحظه ها را شکار و بیان کند شاعر است. شعر صورتی از مفهوم و زیبایی است که طی سه مرحله به مخاطب انتقال داده می شود، در تعریفی دقیقتر میتوان شعر را تاثیر احساسات بر اندیشه و ادغام آن با تخیل، توسط ضمیر ناخودآگاه و زیبایی های درونی حاصل از آنها دانست، که این مرحله در حالت خلسه و بصورت آنی در ذهن شاعر اتفاق می افتد. در مرحله دوم شاعر بدنبال راهی است تا شعرش را از فضای بسته ذهن خود خارج سازد، از این رو آن را به نشانه ای نمادین تبدیل میکند تا بتواند در خارج از ذهن خود بر آن دلالت کند و در مرحله ی آخر از طریق اتصال واژه ها با زیبایی های بیرونی آن را از ذهن خود خارج ساخته و بر زبان یا قلم جاری می کند. ذهن این مراحل سه گانه شعر را در روابط اولیه شاعر با شعر ، خارج از دسترس در خود پردازش و ذخیره می کند و در ارتباط های بعدی ،بصورت جوششی ، طی یک فرایند به صناعت شعر می پردازد. و اما رویای سطحی چیست؟ رویای سطحی، تجربه صورت هایی از محسوسات در حین خلسه توسط ضمیرناخودآگاه می باشد که تجربه ی نشان دادن این محسوسات در این حالت جز هنرمندان از کسی دیگر ساخته نیست و این توانایی نعمتی بسیار گرانبهاست .شعر در حقیقت خود معلولی ست ذهنی که می توان به علت آن در خارج ذهن اشاره داشت. شاعر هنگامی به شعر دچار می شود که امیال او سرکوب شده و بدنبال لذتی جایگزین باشد، حال چه لذتی فراتر از آفرینش یک اثر هنری است؟

در هر شعری که مقابلمان قرار می گیرد ما با صورتی کلی از اجزای محتوای درونی و بیرونی آن رو به رو می شویم که حاصل عکس العمل ناخودآگاه شاعر در مقابل خودآگاه او بوده است. این صورت کلی بر اساس عملکرد نشانه ها در اجزاء خود، فرم می گیرد، در اجزای صورت های اشعار هر شاعر اشتراکاتی وجود دارد که در اشعار شاعری دیگر نمیتوان آنها را یافت، این وجه اشتراکها همان محتوای درونی شعر یا جهانبینی شاعر است که در شیوه ی بیان او تجلی پیدا کرده و شعر او را از اشعار دیگر شاعران متمایز می کند، صورت و فرم در یک شعر هیچگاه نمیتواند شبیه صورت و فرم شعر دیگری از آن شاعر باشد چرا که محتوای بیرونی آنها باهم متفاوت هستند. در طول تاریخ شعر، شاعران بسیاری بودند که بدلیل مشترک بودن افکار و عقایدشان با شاعران دیگر، به سمت و سوی اجزای مشترک همدیگر در جهانبینی ها یا صورت و فرمهای اشعار خود، جریان می یافتند که از اجزای مشترک در محتوای درونی و جهانبینی ها، سبک ها نمایان شدند و از اجزای مشترک در صورت ، فرم و محتوای بیرونی اشعار، قالب های شعری بوجود آمدند مانند سبکهای خراسانی، عراقی و هندی یا قالبهای کلاسیک و نو در شعر فارسی.

از آنجایی که مُدرکات انسان با گذر زمان نسبت به طبیت تکامل پیدا می کنند این تکامل ها نیز در جهانبینی شاعران و محتوای درونی اشعارشان نیز پیدا می شود نه در صورت ، فرم، محتوای بیرونی یا قالب اشعارشان، چرا که قالب ،تکرارِ اجزای محتوای بیرونی و فرم است و فرم حالتی از اجزای صورتِ مفهوم است و نه خودِ مفهوم ؛ یعنی ما در ارتباطهای بیانی خود تنها باصورت هایی سر و کار داریم که در ماهیت خود مفهوم نیستند بلکه فقط نشانه هایی قراردادی از مفاهیم هستند و وظیفه آنها حمل مفاهیم است که از پنداشت ها توسط محسوسات انسان بوجود می آیند.

عبدالکریم قیطانی فرد

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 172 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 7:07

خبرنامه