تعداد بازدید : ۵۸
استرنبرگ در سال ۱۹۹۴ نظریه «مثلثی عشق» را مورد ارزیابی مجدد قرار داد و نظریه عشق به مثابه قصه (love as a story) را معرفی نمود. در نظریه مثلثی عشق، میتوان عشق را با توجه به طیف وسیعی از عاطفهها، اندیشهها و انگیزشهای متفاوت، شناخت. پدیدههایی مثل علاقه و میل به دیگری، برقراری ارتباط متقابل به صورت شایسته، و حمایت از یکدیگر. مشکل نظریه مثلثی در این بود که به نظر میرسید در این مجموعه، اجزای تشکیل دهنده مبین عناصر عشق هستند و این عناصر را توضیح میدهند، اما آنها را به شیوهای روشمند سازماندهی نمی کنند و نشان نمی دهند چرا من، انسان خاصی را دوست دارم و انسان دیگری را دوست ندارم.
در دیدگاه عشق به مثابه یک داستان، فرض بر این است که ما آدمیان گرایش داریم عاشق کسانی شویم که قصههایشان با قصه ما یکی است یا مشابه آن است، اما نقش آنها در قصهها مکمل نقش خود ماست. و بدین ترتیب، این اشخاص از جهاتی مثل خود ما هستند و از جهاتی دیگر بالقوه با ما متفاوتند. اگر از سر اتفاق عاشق کسی شویم که قصهای کاملا متفاوت داشته باشد، آن وقت است که هم رابطه ما و هم عشق که زیر ساخت این رابطه است وضعیتی متزلزل مییابد. در چنین حالتی یا باید به دنبال شخص دیگری باشیم و راهمان را تغییر دهیم یا آنکه قصه خودمان را عوض کنیم (استرنبرگ،۱۹۹۴).
در این الگو افراد از زمانی که متولد میشوند شروع به شکل دادن داستانهایی در این مورد میکنند که عشق چه باید باشد. همچنین تماشای والدین و روابط بین آنها، فیلم و خواندن کتاب و سایر رسانهها، همه و همه انتظار فرد را راجع به روابط عاشقانه شکل میدهد. همین تجارب متفاوت باعث شکلگیری قصههای افراد میشود و این قصههای مختلف توجیه کننده آن است که چرا دو همسر یک رویداد واحد را یکجور نمیبینند. گاهی در یک رابطه، هر همسر در عملها و رویدادهای واحد مفهومی را میبیند که با معنا و مفهوم دیگری متفاوت است، علت این است که هر همسر عملها و رویدادها را در چهارچوب داستان خاصی تفسیر میکند که با داستان آن دیگری متفاوت است (استرنبرگ، ۱۹۹۸؛ ترجمه بهرامی،۱۳۸۲).
این واقعیت که مردمان از عشق قصههای متفاوتی دارند نکته مهمی را پیرامون عشق آشکار میکند؛ تلاش برای درک و شناخت عشق تلاشی عبث و بیهوده است، چرا که هر انسانی برداشت خاص خود را از عشق دارد و برداشت هیچ دو انسانی کاملا یکسان نیست، قصه عشق قصهای فراگیر است اما ممکن است محتوای قصههای هر فرد با فرد دیگر تفاوت کلی داشته باشد. اما در عین حال، هر دو انسانی که درگیر یک رابطه مشترکند، لازم است گذشته از قصههای فردی خویش به نحوی دست به آفرینش قصههای مشترک بزنند (استرنبرگ، ۱۹۹۸؛ ترجمه بهرامی،۱۳۸۲).
اغلب میگویند که همسران به مرور زمان شباهت بیشتری به هم پیدا میکنند. این تصور بیشتر از آنجا ناشی میشود که مردم نه تنها میکوشند همسری را انتخاب کنند که دارای قصههای همخوان باشند، بلکه به گونه فعالانهای سعی میکنند تا رفتار همسرشان را نیز شکل دهند، با این هدف که رفتار همسر همخوانی بیشتری با داستان خودشان پیدا بکند. به عبارت دیگر، چنانچه همسری خود را درست با نقش مطلوب همانند نکند، آن وقت است که فرد خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه به صورتی عمل میکند که شریکش را به پذیرفتن رفتار مطلوب تشویق کند. روابط نیرومند و متحولکننده هستند و ممکن است که ما را بگونهای دگرگون کنند که خوشایند ما نیست. علاوه بر قصه خود ما، قصه همسرمان نیز اثر مشابهی بر روی ما دارد و از طرفی واقعیت چندگانه بودن قصههای عشق این وضعیت را پیچیدهتر میکند (بهرامی،۱۳۸۲).
وجود قصههای چندگانه از عشق بیانگر این واقعیت است که عشق نه تنها از دیدگاه افراد مختلف مفاهیمی متفاوت دارد، بلکه از دیدگاه یک فرد نیز، یک پدیده ساده نیست و ممکن است فرد به طور همزمان مجذوب چند قصه باشد، بویژه اینکه برخی قصهها وجوه تشابه زیادی با هم دارند (بهرامی،۱۳۸۲).
انواع قصههای عشق
قبل از پرداختن به انواع قصههای عشق، به برخی جوانب مهم آنها توجه می نمائیم (استرنبرگ، بارنز،۲۰۰۱):
۱- اول اینکه فهرست عناوین قصههای عشق بیانگر گستره وسیع مفاهیمی است از آنچه که عشق میتواند باشد، ولی محدود به آنها نیست. هر کسی هر قصهای که داشته باشد آن را خودش مینویسد و ممکن است با قصه سایرین متفاوت باشد، حتی اگر نوع قصه یکی باشد. از طرفی برخی قصهها، همچون قصه باغ در قیاس با برخی قصههای دیگر معمولتر و رایجتر هستند.
۲- هر داستانی الگوی خاصی از افکار و رفتار را دارد. برای مثال، کسی که قصه عشق او قصه بازی است، نسبت به کسی که قصه عشق او قصه مذهب است، رفتار متفاوتی خواهد داشت.
۳- بین دیدگاه قصه عشق و سایر دیدگاههای موجود در زمینه عشق همپوشی ذاتی وجود دارد. برای مثال قصه عشق بازی با سبک عشق لودوس لی (۱۹۷۷) سازگاری و همخوانی دارد. به نظر میرسد که قصه مذهب به سبک دلبستگی مضطرب ـ دوسوگرا (شاور و دیگران،۱۹۸۸) مشابهت دارد. قصه خیال مشابه مفاهیم نوعی عشق رمانتیک است . تفاوت در این است که دیدگاه عشق به مثابه یک داستان سعی در درک و دستیابی به غنای داستان دارد که ساختار روابط را شکل میدهد، درحالیکه سایر نظریهها، ساختارهای مختلف را راهی برای نگریستن به روابط عاشقانه میپندارند. نظریه عشق به مثابه یک داستان بر بافت داستان تاکید میکند.
۴- همان طور که «افکار خودآیند» در دیدگاه شناختی مورد بررسی و تفحص قرار میگیرند، داشتن قصه خاصی از عشق نیز میتواند منجر به تعریف ما از چیستی روابط عاشقانه بشود، در نتیجه قصهها قابل توجه هستند. شاید ما از دیدگاه و طرز فکرمان نسبت به عشق آگاه نباشیم و ندانیم که چه قصهای داریم، ولی آنها را به عنوان ویژگیهای درست و واقعی از چیزی که عشق هست یا باید باشد تلقی بکنیم. اگر کسی نتواند خود را با روابطی که دارد منطبق کند، احساس نابسندگی(inadequate) میکند. و همچنین اگر کسی دیدگاه خاصی از عشق داشته باشد ولی نتواند آن را تحقق ببخشد، باز هم دچار نابسندگی خواهد شد.
۵- داستانهای عشق در درون خود نقشهای مکمل (complementary) دارند. ما به دنبال کسانی هستیم که قصه آنها کمابیش با قصه ما سازگار باشد، ولی کاملا مثل ما نباشد و بتواند نقش مکمل ما را در آن قصه ایفا بکند. بنابراین، مردم در پی کسانی هستند که در برخی سطوح مشابه آنها هستند و در برخی سطوح با آنها فرق میکنند. از این نقطه نظر هیچیک از نظریههای مشابهت (similarity) در خصوص عشق درست نیستند.
۶- هر یک از داستانها مزایا و معایب سازگارانهای را دارند. ممکن است که یک داستان خاص با ابعاد محیط اجتماعی معینی سازگاری نسبتا زیادی داشته باشد.
۷- برخی از داستانها موفقیت بالقوه بیشتری نسبت به سایر داستانها دارند. به عنوان مثال، برخی داستانها زودگذر هستند و دوام چندانی ندارند ولی برخی داستانها مادام العمر و همیشگی هستند.
۸- داستانها هم علت هستند و هم معلول و همواره با زندگی ما در تعاملند. داستانهایی که ما با خود وارد روابطمان میکنیم موجب میشود تا مسائل خاصی را باور کنیم و حتی به شیوه بخصوصی رفتار کنیم. و در عین حال رشد شخصی و تعاملات ما با دیگران، داستانها و روابط ما را شکل داده و تغییر و تعدیل میکند. داستانهای ما با تار و پود زندگیمان درهم تنیدهاند.
منبع :
استرنبرگ، رابرت جی. (۱۳۸۲). قصه عشق، نگاهی تازه به روابط مرد و زن. ترجمه علی اصغر بهرامی. تهران: جوانه رشد.
برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 126