انتقال در روان درمانی تحلیلی

ساخت وبلاگ

تعداد بازدید : ۸۰

فروید سعی فراوانی در درک مفهوم انتقال (transference) به خرج داد. او مفهوم انتقال را به عنوان بخشی از تمامی ارتباط های انسانی می دید. نه تنها در روانکاوی و روان درمانی، بلکه در همه جا از دید فروید، انسانها روابط خود را در پرتو باز تولید جنبه های مهم روابط گذشته خود سازمان می دهند. در انتقال، خاطرات روابط گوناگون ما همانند تصاویر یک کتاب شفاف آناتومی که لایه به لایه قسمتهای مختلف بدن را از سطح به عمق نشان می دهد، بر روی هم می افتند و آنچه در سطح و در نگاه اول به چشم می خورد تحت تاثیر لایه های زیرینی قرار دارد که از دید چشم خودآگاه پنهان هستند.

این مجموعه سازمان یافته از خاطرات را در روانکاوی به عنوان تجلیات ابژه (Object Representationd) می نامند و هر زمانی که ما فردی جدید را ملاقات می کنیم، وی شروع به شکل دادن تجلی تازه ای در ذهن ما می نماید. روشن است که این روند تا آنجایی ادامه می یابد که این فرد تازه برای فرد مشاهده گر دارای اهمیتی باشد، اما هر زمان که این روند رخ دهد، مشاهده گر در کوشش برای درک این آشنا، خاطرات خود را مرور کرده و این فرد تازه را در پرتو آنها می بیند. به زودی، تجلیات تازه و کهن از نظر روانشناختی با یکدیگر در پاسخ به نیاز مشاهده گر برای اشنایی و دیگر نیازهای روانشناختی اش پیوند می خورند. فرد تازه، دریافت کننده ایده ها، افکار و احساساتی می شود که زمانی به سوی دوستان قدیمی، آشنایان، اقوام و یا دشمنان متوجه بود.

آنچه که ما در زمان مکالمه و آشنایی افراد می بینیم و سخنانی که آنها در مورد زندگی کنونی و روابط فعلی خود می گویند تنها سطح و لایه بیرونی زندگی روانشناختی آنها را نشان می دهد. در زیر آن، خاطراتی قرار دارند که متعلق به روابط مهم گذشته اند که همانند عضلات، اعصاب و استخوان هایی که در زیر پوست قرار دارند، تشکیل دهنده بخش های حیاتی از یک تمامیت زنده هستند. اما ما، تنها روابط کنونی خود را به عنوان تمامیت روانشناختی خویش به رسمیت می شناسیم. رابطه میان روابط کنونی و کهن و شیوه ای که وضعیت فعلی ما به عنوان مکانی برای زنده شدن دوباره روابط کهن عمل می کند از حوزه آگاهی فرد بیرون است. بنابراین، درمانگر می تواند انتقال را در رابطه درمانی به شکل فشاری از سوی بیمار در جهت انجام رفتاری ببیند که یادآور روابط کودکی بیمار باشد.

انتقال

نیاز به تکرار گذشته

انسانها در تمامی روابط خود، انتقال را نشان می دهند. این به آن دلیل است که ما گذشته را به عنوان الگویی برای درک زمان حال مورد استفاده قرار می دهیم. همه انسانها کم و بیش تمایلی روانشناختی برای تکرار گذشته، به منظور فایق آمدن بر آنچه که در زمان خود، بار احساسی دردناکی داشته است، دارند. از آنجا که تکوین روانشناختی به شکلی اجتناب ناپذیر با سختی و درد همراه است، این تمایل به تکرار جز لاینفک تجارب انسانی است. در رابطه میان روانکاو و بیمار در روانکاوی کلاسیک شکلی غیرمعمول و شدید از انتقال -روان نژندی انتقالی- می تواند رخ دهد. در این موقعیت، مراجع خاطرات، احساسات، افکار و تکانه ها و تعارضات مهم زندگی خود را به درمانگر پیوند می زند، این موارد هسته ی مرکزی اختلال روحی وی را می سازند. در رابطه با درمانگر، بیمار جزئیات تعارضات خود را به تصویر می کشد. در همان حال، افراد در جریان روانکاوی الگوهای شخصیتی دیگر خود را نیز بازی می کنند. الگوهایی که بازتاب ساختار شخصیتی بیمار است. این ساختار، البته، تا حدی در پاسخ به تعارضات زمان کودکی شکل گرفته است.

تمامی این فرایند به شکلی شدید در روانکاوی خود را نشان می دهد. بیمار بر روی کاناپه خوابیده و به چهره روانکاوی که بیشتر اوقات ساکت است نگاه نمی کند. این تکنیک ها احساس بودن بیمار در وضعیت ” اینجا و اکنون” را به حداقل می رسانند. علاوه بر این بیمار با تداعی آزاد مواد ناخودآگاه خود را به آگاهی می رساند. در مجموع روانکاوی زمینه را برای تکرار گذشته فراهم می کند. در روان درمانی تحلیلی، درمانگر به شکلی مشابه، ساکت بوده و از تعبیر و تفسیر بهره می گیرد، این فضایی را به وجود می آورد که پاسخهای انتقالی شکلی شدیدتر از روابط عادی به خود می گیرند اما شدت این پاسخها از روان نژندی انتقالی کمتر است.

انتقال در روان درمانی تحلیلی

در روان درمانی تحلیلی، تکوین و درک انتقال یکی از مهمترین ابزارهای درمانگر است. در اینجاست که بواسطه آن بیمار مشکلاتش را در اتاق مشاوره به نمایش می گذارد. این فرایندی است که بیش از هر چیز دیگر، روان درمانی تحلیلی را از دیگر درمانها جدا می کند. از طریق انتقال، بیمار به این درک می رسد که چه تجاربی در گذشته داشته و چگونه این تجارب در زندگی کنونی وی خود را نشان می دهند.

اشکال انتقال

  • ۱-انتقال مربوط به عاطفه (انتقال مثبت: آرمانی سازی درمانگر، انتقال شهوانی. انتقال منفی: خشم، تنفر، تحقیر )
  • ۲- انتقال مربوط به روابط گذشته
  • ۳- انتقال جابجا شده 

علاوه بر احساس سرخوردگی که اولین علامت انتقال است، به تدریج که انتقال عمیق تر می شود، بستگی به شکل رابطه میان درمانگر و بیمار که برای هر زوج درمانی شکل ویژه و منحصر به فردی دارد، انتقال اشکال گوناگون به خود می گیرد. درمانگران مبتدی، تجربه احساسات شدیدی از قبیل عشق، تمایل جنسی، احساس نفرت و یا ناامیدی را تجربه نمی کنند.

کار با انتقال

پس از آنکه سرخوردگی های اولیه انتقالی از سوی بیمار و درمانگر مطرح شدند و تفاهم درمانی شکل گرفت، درمانگر باید نسبت به تعاملاتی که از سوی بیمار شکل می گیرند حساس باشد. این تعاملات می توانند نمایانگر تمایل بیمار برای شکل دادن زمان حال، همانند گذشته و کوشش برای تکرار تجارب گذشته باشد. اغلب در این زمان، بیمار شروع به کنجکاوی در مورد درمانگر و یا شکایت در مورد اینکه درمانگر در مقایسه با مشکلات فراوان بیمار به اندازه کافی سعی و تلاش نمی کند می نماید. گاهی نیز بیمار می تواند به کوششهای درمانگر توجهی نشان نداده و حتی بیان کند که درمان به نتیجه رسیده و می توان آنرا ختم کرد.

درمانگر برای کار با این احساسات انتقالی همواره باید از خود بپرسد که بیمار درمورد وی چه فکر و احساس می کند و نباید به خود اجازه دهد که سخنان بیمار را به عنوان جملاتی خنثی در مورد تجاربی انتزاعی در نظر گیرد. برای کمک به بیمار در درک انتقال و شروع کار با آن، درمانگر باید توجه بیمار را به این بعد از احساسات و افکارش جلب کند. بنابراین، درمانگر می تواند از بیمار بخواهد که احساسات و افکار خود درمورد وی را توصیف کند.

انتقال به عنوان مقاومت

اغلب بیماران در جریان روان درمانی از شناخت و کاوش در احساس انتقالی طفره می روند. آنها یا بیان می کنند که احساساتشان در مورد درمانگر موجه بوده و نیاز به کنکاش بیشتری ندارد و یا آنکه این احساسات، ناپایدار و گذرا بوده و ارزش پرداختن ندارند. در هر دو صورت، درمانگر بهتر است برای بیمار مدلی از انتقال را توضیح دهد که به عنوان قدم اول بیمار را با توجه به مشکلش به کنکاش در این موضوع ترغیب کند. این مدل باید حاوی این ایده باشد که روان درمانی یک موقعیت خاص است. نوعی صحنه که در آن فرایند طبیعی رویدادها به شکلی دراماتیک خود را نشان می دهند. اگرچه این درست است که هر آنچه بیمار تجربه می کند با درجه ای از اغراق همراه است، اما موقعیت انتقالی از همان قوانین روانشناختی انسانی تبعیت می کند. همگی ما، احساسات و ایده هایی را از گذشته به زمان حال منتقل می کنیم. این احساسات در حوزه روانشناختی کاملا واقعی اند. صرف نظر از محرکی که آنرا به وجود آورده اند، شامل رفتار واقعی درمانگر، لازم است که این احساسات در روان درمانی تحت بررسی قرار گیرند چرا که می توان از طریق آن بر ماهیت مشکلات بیمار نور تاباند.

انتقال فرایندی پیچیده است. فراتر از جنسیت عمل می کند و احساسات منشا گرفته از رابطه بیمار با افراد مختلف از هر دوجنس را در بر می گیرد و شامل احساسات مثبت و منفی هر دو است.

انتقال مثبت و انتقال منفی

زمانی که انتقال شدید است، احساسات مثبت شکل تمایلات اروتیک به خود می گیرند و احساسات منفی به شکل تمایلات ویرانگر توام با نفرت خود را نشان می دهند. این احساسات بیانگر تجربه دوباره آنچه که بیمار به عنوان یک کودک در ارتباط با والدینش، خواهر و برادرهایش و دیگر افراد مهم تجربه کرده است، هستند.

اشتغال فکری با احساسات شدید انتقالی می تواند از سوی بیمار به عنوان دفاعی برای فرار از شناخت مشکلات و تعارضاتی که وی را برای درمان آورده اند به خدمت گرفته شوند. اما بیشر اوقات یک انتقال شدید فرصتی است برای درک و دست و پنجه نرم کردن با تجارب اولیه ای که اهمیتی خاص برای بیمار دارند. در بسیاری از روان رنجورها چنین تجارب محوری شامل احساسات اودیپی عشق و نفرت نسبت به والدین هستند. در این موارد درمانگر به بیمار کمک می کند تا تمایلات و تکانه های خود را بشناسد و بر آنها تسلط یابد. زمانی که آنها به آگاهی رسیدند بیمار در می یابد که این تمایلات دیگر خواسته های کودک کوچولویی نیستند که به هر قیمتی باید برآورده می شدند.

اما هنوز پس از آنکه فرایند دست و پنجه نرم کردن با این تمایلات رخ داد، تکانه های کودکی می توانند پناهگاهی در ناخودآگاه پیدا کرده و موجب تعارض و درد شوند. بنابراین درمان موفقیت آمیز باید به بیمار کمک کند تا به موازات رسیدن درمان به انتهای خود، مسلح به خودکاوی شود تا از مشکلات بعدی جلوگیری شود.

یکی از داغ ترین موضوعات مورد مناقشه در سالهای اخیر پرسش در مورد نقش درمانگر در خلق و یا جلوگیری از انتقال است. برخی درمانگران بر این باورند که برای شکوفا شدن انتقال، درمانگر باید دریافت کننده مشتاق هر آنچه بیمار به اتاق درمانی می آورد باشد. درمانگر از سوی بیمار به عنوان کاریکاتوری دیده می شود که در وجود وی به شکلی اغراق آمیز، چیزهایی را می بیند که یاد آور گذشته بیمار هستند. درمانگر باید این نقش را بپذیرد و در عین حال آگاه باشد که در واقع این احساسات به وی تعلق ندارند. با پذیرش این نقش از سوی درمانگر، گاهی رفتارهایی شکل می گیرد که بازتاب ماهیت انتقالی احساسات بیمار هستند. چنین احساساتی و رفتارهای متعاقب آن گاهی به عنوان همانند سازی فرافکنانه (Projective Identification) نامیده می شود.

کار کردن با فقدان انتقال

گاهی شناسایی انتقال در رابطه با بیمار مشکل است. انتقال همه جا حاضر است و زمانی که در روند درمانی شناخته شود، عمیق تر شده و به بیمار برای درک خودش کمک می کند. یک نقطه شروع در این موارد این است که فرض کنیم نبود انتقال، خود نوعی انتقال است. در فقدان هر احساس واضحی در بیمار نسبت به درمانگر، پیامی در مورد روابط بین فردی بیمار نهفته است.

انحلال انتقال

فرایند درمان در روان تحلیل‌گری به طور کلاسیک به چهار مرحله تقسیم می‌شود: مرحله آغاز ، مرحله ظهور انتقال ، مرحله فرایند‌کاری و مرحله انحلال انتقال.

انحلال انتقال مرحله تعیین کننده‌ای است که در آن، بیمار و تحلیل گر راضی شده‌اند که اهداف مهم تحلیل را به انجام رسانیده‌اند و انتقال به خوبی فهمیده شده است. انحلال نهایی انتقال از طریق تفسیر صورت می‌گیرد و تفسیر نیز منجر به بینش و هشیاری می‌گردد. فراخوانی پدیده انتقال در جلسه درمان ناشی از جستجو در عوامل زیربنایی ناهشیار و مربوط به گذشته سرکوب شده بیمار است. مورد دیگر، ناشناخته ماندن شخص روان تحلیل‌گر برای بیمار و در نهایت خنثی بودن و خویشتنداری اوست. یکی دیگر از ابعاد مهم انتقال، یکسانی فرایند انحلال و مبنای آن با نشانه های مرضی است . به همین منظور ظهور انتقال شرط لازم برای دسترسی به مبنای روان آزردگی است.

حل انتقال به بیمار کمک می‌کند تا تصورات را از واقعیات و گذشته را از آینده متمایز کند و ماهیت غیر واقعی تکانه‌ها و اضطراب خویش را بشناسد و تصمیماتی صحیح و مبتنی بر واقعیت را اتخاذ کند. این روش تحلیل به بیمار کمک می‌کند تا به تنظیم مجدد تعادل دینامیک میان تکانه‌ها و تعارضات دست یابد و به حل و فصل رضایت بخشی از تعارضات خویش نایل گردد. بنابراین شناخت پدیده انتقال و آشنایی با ویژگی‌های آن و جایگاه آن در نظریات روان تحلیل گری بسیار ارزشمند و لازم است و در نتیجه آن می‌توان به اهمیت انتقال در روان‌تحلیل‌گری پی برد.

پدیده انتقال، پدیده‌ای منحصر به فرد در مجموعه نظریات روان پویشی و دارای جایگاهی بسیار محوری در روند درمان تحلیلی می‌باشد. پدیده انتقال، یک وجه مهم در تمایز درمان تحلیلی از دیگر انواع درمان‌ها است. به عبارت دیگر این تاثیر فرایند درمان تحلیلی و ویژگی روان‌ تحلیل‌گران است که موجب پیدایش پدیده انتقال می‌گردد. توجه درمان تحلیلی به سمت گذشته، موجب ایجاد انتقال و مقاومت بیمار می‌گردد. این کارکرد دو سویه انتقال است که از یک جهت به عنوان منبعی از بزرگترین خطرات و از جهت دیگر به عنوان منبعی ارزشمند و بدون جایگزین از گذشته بیمار محسوب می‌شود.

منابع : 

۱- روان درمانی تحلیلی، راهنمای بالینی / دبورال کابانیس، سابرینا چری / ترجمه : بابک روشنایی مقدم

۲- مبانی روانکاوی / هلموت تومه، هورست کشله / ترجمه : سعید پیرمرادی

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

  • متوسط ()

  • بی فایده ()

  • خوب ()

  • عالی ()

مطالب مرتبط :

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 130 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 4:38