عطش گرفتن دکترا در ایران

ساخت وبلاگ

تعداد بازدید : ۲۰۲

مدرک گرایی از آفات بزرگی است که نه تنها برای نظام آموزشی بلکه برای کل جامعه یک آسیب جدی محسوب می‌شود. تب مدرک گرایی پس از چند سال از لیسانس به فوق لیسانس رسید و اکنون فوق لیسانس هم از بورس افتاده و اکثر دانشجویان عشق مدرک به دنبال قبولی در دکترا هستند. بیراه نیست اگر بگوییم اکنون تب دکترا در جامعه فراگیر شده است. یک دلیل این مدعا این است که هر سال به تعداد متقاضیان شرکت در آزمون دکترا اضافه می‌شود.

بسیاری از افراد جامعه ما ادامه تحصیل را نه به سبب کسب دانش واقعی، بلکه برای به دست آوردن عنوان و لفظ دکترا پیش از اسم خودشان انتخاب کرده اند و این یک بیماری عمومی است. به هر حال از دید این افراد جایگاه و منزلت اجتماعی آنها با کسب عنوان دکترا افزایش می‌یابد. ضمن اینکه کلام و سخن افرادی که این عنوان را دارند در جامعه پذیرش و مقبولیت بیشتری نسبت به سایر افراد دارد.

چند سالی است که تب گرفتن مدرک دکترا در ایران بوجود آمده و از دانشگاه های دولتی تا ازاد و مکاتبه ای داخلی و خارجی همه سعی می کنند که تحصیلات دکترا ارائه دهند و گویی مشکلات مملکت با گرفتن دکترا و دکتر شدن همه حل می شود.

در کانادا یا امریکا گرفتن دکترا و یا تیتر دکتر اصلا یک مزیت عمده نیست و حتی مهندسین از نظر کار و حقوق به مراتب ارزش بیشتری دارند تا کسانی که دکترا دارند. داشتن لقب و عنوان دکترا یک شاخص مدیریتی یا کسب مقام نیست و فقط کسانی به دنبال گرفتن دکترا می روند که علاقه به ادامه تحصیل، تحقیق و یا تدریس در دانشگاه دارند.

 

متاسفانه در ایران بیش از انکه هدف پرورش مغز و استعداد برای تحقیق باشد، هدف گرفتن تیتر دکترا برای ژست و خودنمایی تبلیغاتی می باشد. با اینچنین طرز تفکری نه تنها مشکلاتمان حل نمی شود، بلکه ادم هایی بوجود می اید که فقط خواهان تیتر دکترا برای گرفتن مقام ها و مناصب و بر طرف کردن کمبودهای روحی خود هستند و نه تفکر عمیق داشتن برای حل مشکلات در دراز مدت و ارائه راه حل های درست مبتنی بر اصول علمی.

عطش گرفتن دکترا

عقده دکتر شدن

روزگاری، هر کس می توانست دیپلم بگیرد، شهره شهر می شد، مدرکش را قاب می گرفت و به نشانه افتخار به دیوار اتاق خانه یا محل کارش می زد. مردم نیز آنها را به عنوان افرادی باسواد به رسمیت می شناختند و برایشان احترام زیادی قائل می شدند.

بعدها با گسترش آموزش های عمومی، آن وضعیت فرو ریخت و گذراندن رتبه های آموزش عالی اعم از فوق دیپلم و لیسانس، افتخار آفرین شد و سپس با شکل گیری شرایط جدید، دارا بودن مدرک لیسانس و حتی فوق لیسانس نیز رفته رفته عادی گشت.

اینکه آموزش عالی گسترش یابد و تعداد بیشتری از مردم بتوانند به کسب علم و مهارت بپردازند، فی نفسه امری است مطلوب. بدیهی است جامعه ای که درصد باسوادان و تحصیل کردگان دانشگاهی اش بالا باشد، از معضلات جوامع کم دانش مصون خواهد ماند و راه رشد را بهتر و سریع تر خواهد پیمود. از این رو، اصل گسترش آموزش های عالی، رویکردی قابل دفاع و منطقی به شمار می رود.

اما آنچه باعث شده است انتقادات موجود به شکل کنونی در میان مردم به ویژه نخبگان شکل بگیرد، این سوال راهبردی است که آیا به طور مثال دانش آموخته مقطع کارشناسی امروز، به اندازه لیسانس ۴۰ سال پیش باسواد و کار بلد هستند یا خیر؟ البته پاسخ به این پرسش، می تواند فرد به فرد و دانشگاه به دانشگاه متفاوت باشد ولی در کلیت امر نیز می توان یک پاسخ عمومی بدان داد و تکلیف را مشخص کرد.

اکنون، معضل بسیار بزرگتری آموزش عالی و اعتبار مدارک و مدارج علمی را تهدید می کند و آن عبارت است اعطای مدارک دانشگاهی به برخی افراد که فاقد شایستگی های علمی هستند و جالب اینکه در این پروسه، آقایان به کمتر از دکترا هم راضی نیستند و دقیقا به همین دلیل است که بسیاری از افراد ذی نفوذ و بعضا صاحب منصب، در طول سالهای گذشته، بناگاه ، “آقای دکتر” شده اند و این در حالی است که اکثر آنها حتی از خواندن یک متن ساده انگلیسی هم عاجزند و کسی هم نیست به آنها بگوید: آقای دکتر! شما چطور دکتری هستی که حتی نمی توانی متن انگلیسی کتاب درسی دبیرستان را هم بخوانی؟!

این، یک واقعیت در جهان امروز است که کارکرد تعدادی دانشگاه های درجه چندم دنیا، فروش مدرک به اتباع کشورهای جهان سوم است. آنها، از این طریق، هم درآمدهای کلان و بادآورده ای را کسب می کنند و از سوی دیگر، جهان سوم را انباشته از دکترهای بی سوادی می کنند که عمری را با مدرک بی پشتوانه شان، وبال جامعه کشور خویش خواهند شد و بدین ترتیب، “توسعه نیافتگی” در این کشورها درست از نقطه ای که مرکز اصلی توسعه است(مراکز علمی) نهادینه می شود!

تب گرفتن مدرک دکترا و عوارض آن

امروز تب دکترازدگی گریبانگیر جامعه فرهنگی شده است. مساله ای که باید به آن توجه کرد نیاز بازار کار است. یکی از مشکلات اساسی در افزایش بیکاران تحصیل کرده، ضعف فرهنگ کار در این قشر است، یعنی در ایران درس می خوانیم که کار نکنیم و شغل را فقط در پشت میز نشینی ارزیابی می کنیم. بنابراین تورم فارغ‌ التحصیلان لیسانس و بالاتر از یک طرف و بالا بودن حضور نیروی انسانی یعنی تورم نیرو در سازمانها از طرف دیگر باعث شده بسیاری از ادارات و سازمان های دولتی و حتی غیردولتی دچار تورم نیروی انسانی شوند، که این رخداد خود عامل بروز دو آسیب است؛

۱) به کارگیری فارغ‌التحصیلان رشته های مختلف در مشاغل غیرمرتبط یعنی از روی اجبار، لیسانس جغرافی در موزه کار می کند و لیسانس زبان در بیمارستان،

۲) افت ارزش مدرک تحصیلی و تضعیف آن و عدم کسب تجربه مرتبط با مدرک تحصیلی.

همین عوارض برای مدرک تحصیلی دکترا با ضریب و شدت بیشتر پیش بینی می شود. از سویی دارنده مدرک دکترا توقعات بیشتری از نظر اشتغال و عزت اجتماعی دارد و از سوی دیگر خطاب کردن عنوان دکترا به اشخاص دارای بار فرهنگی بوده و جامعه از اینگونه افراد توقع سواد علمی و تخصص عالی را دارد. بنابراین با افزایش ظرفیت پذیرش دانشجویان دکترا علاوه بر نکات گفته شده فوق، عوارض فرهنگی و رفتاری و ایجاد الگوهای منفی علمی و اجتماعی، باید در انتظار بیکار ماندن فارغ التحصیلان این مقطع باشیم، یا از وجود آنان که با هزینه و تلاش زیاد موفق به دریافت درجه دکترا شده‌اند در مشاغل و مسوولیت هایی پایین تر از حد حرفه‌ای بهره مند شویم.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

  • بی فایده ()

  • خوب ()

  • عالی ()

  • متوسط ()

مطالب مرتبط :

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 129 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 4:38