ساندور رادو – کارل آبراهام

ساخت وبلاگ

تعداد بازدید : ۴۹

ساندور رادو :

ساندور رادو (Sandor Rado ، ۱۸۹۰-۱۹۷۲) در مجارستان متولد شد و در همانجا تحصیل کرد. او به فرنزی در سازمان دهی انجام روانکاوی مجارستان کمک کرد و سپس توسط کارل آبراهام تحت روانکاوی قرار گرفت. در ۱۹۳۸ به آمریکا مهاجرت و در دانشگاه کلمبیا اولین مؤسسه آموزشی روانکاوی را تأسیس کرد .

ساندور رادو

ساندور رادو

او یکی از منظم ترین و سازمان یافته ترین تجدید نظرها در مورد شیوه های سنتی روانکاوی را انجام داد. رادو پس از عدم رضایت از این شیوه ها، روشی را بر اساس «روان پویایی سازگارانه (Adaptational Psychodynmics)» پیشنهاد می کند. او به انتقاد از شیوه مرسوم روانکاوی در مورد وادار کردن بیمار به واپس روی به مراحل اولیه رشد پرداخته و بیان می کند که پس از این واپس روی باید پیشرفتی در کار باشد که از نظر او به معنی تطابق و سازگاری موفقیت آمیز با وضعیت کنونی زندگی است. او در این رابطه سوالی اساسی را پیش می کشد: «آیا درک بیمار از گذشته خود برای آنکه تغییری در او رخ دهد کافی است؟»

او می گوید: «غلبه بر سرکوبی و یادآوری خاطرات ناخوشایند گذشته یک مطلب است و استفاده از این خاطرات برای یادگیری و بوجود آوردن دانشی جدید مطلبی دیگر.»

به اعتقاد رادو بیمار باید از شیوه های سازگاری کودکانه به سوی روشهای بالغانه حرکت داده شود. بیمار تمایل دارد که رابطه خود با درمانگر را به سوی یک رابطه والد – کودک سوق دهد، اما درمانگر باید در مقابل این خواسته بیمار ایستاده و کوشش در برقراری رابطه ای بالغانه با وی نماید. فقدان اتکا به نفس عامل این واکنش بیمار است و رادو بر شکوفایی اعتماد به نفس بیمار در یک فضای واقع بینانه تأکید می کند.

«حتی اگر یافته هایی دقیق از گذشته در دسترس باشند، تعبیر و تفسیر همیشه باید با ارجاع به عملکرد کنونی زندگی فرد آغاز شده و پایان یابد.»

او روانکاوی سنتی را به علت تأکید بیش از حد بر گذشته که سبب طولانی شدن غیر ضروری روند درمان شده و واپس روی بیمار را تشدید می نماید، سرزنش می کند. از دید رادو، کنکاش در گذشته باید در خدمت زمان حال زندگی بیمار و اساسی برای سازگاری آینده وی باشد. او از بوجود آمدن نوروز انتقالی در جریان درمان ممانعت به عمل می آورد و در عوض برای درمانگر نقشی فعال و آموزشی قایل است.

رادو چهار سطح را در رابطه با انسجام و سازمان دهی روانی انسان پیشنهاد می کند. این مراحل با الهام گرفتن از مراحل تکامل مغز که به سمت تأثیر بیشتر قشر مخ بر مناطق تحت قشری حرکت می کند، مطرح شده است. در اولین سطح که سطح لذت گرایانه (Hedonic) است، موجود بر اساس پیش بینی درد و لذت عمل می کند. در مرحله هیجانی (Emotional) با پیدایش هیجانات سر و کار داریم و رادو این هیجانات را به دو دسته احساسات اضطراری (Emergency Emotions) و احساسات لطیف (Tender Emotions) تقسیم می کند. احساسات اضطراری مانند خشم و ترس و احساسات لطیف مانند عشق و افتخار به ترتیب پاسخهایی نسبت به درد و لذت واقعی یا پیش بینی شده هستند، تخیلات، توهمات، پیش داوری ها و هذیان ها همگی مشخص کننده تفکر احساسی (Emotional Thinking) هستند که مرحله سوم را از دید رادو می سازند. در مرحله آخر با تفکر غیر احساسی (Non- Emotional Thinking) سر و کار داریم که مترادف «اصل واقعیت» مطرح شده از سوی فروید است و به فرد کمک می کند که تمایلات فوری خود را به علت نفع آتی کنار بگذارد.

رادو سلامت روانی را به عنوان غلبه نسبی احساسات لطیف بر احساسات اضطراری در فردی که مستقل و به خود متکی است تعبیر می کند. فرد سالم در دیگران احساسی لذت بخش بوجود می آورد و این خود موجب تقویت احساس لذت بخش فرد از خودش می شود. پاسخهای اضطراری در فرد سالم هنوز فعالند اما راههای غیر مخرب برای تخلیه انرژی آنها در پیش گرفته می شود. در روان درمانی، هدف تغییر سازمان دهی احساسی و هیجانی فرد در جهت افزایش اتکای به نفس او است تا تأثیر احساسات لطیف بر رفتار او بیشتر گردد.

کارل آبراهام :

کارل آبراهام

کارل آبراهام

بدون شک یکی از شاخص ترین و پیشرفته ترین روانکاوان حلقه فرویدی کارل آبراهام (Karl Abraham ، ۱۸۷۷-۱۹۲۵) بود که مورد توجه ویژه او قرار داشت. او دارای شخصیتی دقیق، موشکاف، مهربان و گرم بود و در روابط خود، دوستانه و به دور از تعصب رفتار می کرد. در آلمان متولد شد و در آنجا به تحصیل روانپزشکی پرداخت و سپس به بروئر و یونگ در سویس ملحق و در آنجا با کارهای فروید آشنا شد. قبل از ورود به دانشکده پزشکی، فلسفه و زبان شناسی دو علاقه اصلی او بودند که از هر دوی آنها در کارهای روانکاوانه خود سود برد. او در موضوع های مختلفی تأثیرگذار بوده است از جمله: تکامل اولیه جنسی کودک، جنون جوانی (Dementia praecox)، اختلال شیدایی ـ افسردگی (Manic – Depressive)، مطالعات مردم شناسانه، ارتباط روانشناسی رویا با اسطوره شناسی و یک مقاله کلاسیک راجع به عقده اختگی در زنان.

یکی از مقوله های مهم مطرح شده توسط آبراهام، به چگونگی شکل گیری شخصیت مربوط است. او شخصیت دمدمی و مسامحه گر دهانی را در مقابل شخصیت کنترل کننده و خشک مقعدی قرار می دهد. به نظر وی، تأثیر تثبیت در مراحل ماقبل تناسلی (pregenital) بر شکل گیری شخصیت آنچنان در دل تفکر روانشناسی معاصر جای گرفته که گاه منشاء اولیه آن فراموش می شود. مهم ترین قسمت دیدگاه او درباره اولین مراحل تکامل روانی ـ جنسی کودک و دوران دهانی و مقعدی است که به فروید در صورت بندی تئوری لیبیدو یاری رساند. نظرات او در مورد مفاهیم اسطوره ایی و استفاده از رویا به عنوان نمادی برای راه یافتن به اسطوره ها، بر دیگر روانکاوان و اسطوره شناسان تأثیری قابل توجه به جا گذاشته است.

آبرهام یکی از اولین شرح حال های روانکاوانه را نوشت که درباره زندگی نقاشی سویسی ـ ایتالیایی، سگانتینی (Segantini) بود. کارهای وی درباره روانشناسی افسردگی و سوگ کامل کننده نظراتی بود که برای بار نخست از جانب فروید عنوان شدند. به اعتقاد او در افسردگی ساز و کار دفاعی اصلی که از سوی بیمار به کار گرفته می شود، درون فکنی (Introjection) است. کودک محروم از مهر و محبت، تصویر والد ناامید کننده خود را به درون برده و آنچه که تا قبل از آن تعارضی خارجی میان کودک و والد بود، اکنون به نبردی درونی تبدیل شده و احساس خشم بیمار به سمت خود وی بر می گردد. سرزنش کودک نسبت به والد اکنون تبدیل به سرزنش خود شده و تمایل به نابودی خود جایگزین آرزوی نابودی والد می شود.

منبع : روانکاوی در گذر زمان / علی فیروز آبادی

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

  • عالی ()

  • متوسط ()

  • بی فایده ()

  • خوب ()

مطالب مرتبط :

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 136 تاريخ : چهارشنبه 4 مرداد 1396 ساعت: 5:46