نگاهی به فیلم خاستگاه من و مسئله خداناباوری

ساخت وبلاگ

تعداد بازدید : ۱۹

  • از جمادی مردم و نامی شدم 
  • وز نما مردم به حیوان برزدم
  • مردم از حیوانی و آدم شدم
  • پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
  • حملهٔ دیگر بمیرم از بشر
  • تا بر آرم از ملایک پر و سر
  • وز ملک هم بایدم جستن ز جو
  • کل شیء هالک الا وجهه
  • بار دیگر از ملک قربان شوم
  • آنچ اندر وهم ناید آن شوم
  • پس عدم گردم عدم چون ارغنون
  • گویدم که انا الیه راجعون (مولوی – مثنوی معنوی – دفتر سوم)

نگاهی به فیلم خاستگاه من (I Origins)

نویسنده و کارگردان: مایک کاهیل

خلاصه ی داستان : یان، عاشق ساز و کارِ چشم آدم هاست. او عادت دارد از چشم افراد مختلف عکس بگیرد. همین علاقه است که موجب می شود اولین عشقش را پیدا کند؛ او از طریقِ چشم های سوفی، عاشقش می شود…

فیلم خاستگاه من (I Origins)

تحلیل فیلم : دری که در صحنه ی پایانی، یان به همراه سالومینا، دختر کوچکِ هندی، از آن بیرون می رود، کنایه ای از دنیای جدیدی است که یان قدم به آن می گذارد. وقتی برمی گردیم به دقایق ابتدایی فیلم و صحنه ای که سوفی با یان درباره ی در نیمه باز اتاقش حرف می زند و نصیحتش می کند که باید از دور و برش که پُر شده از میکروسکوپ و فرمول و معادله، بکند و قدم به آن طرف در و دنیای پشت آن بگذارد، بیش از پیش متوجه جنبه ی نشانه شناسانه ی « در » می شویم.

یان، دانشمندِ زیست شناسی مولکولی است که به دنیای دو دو تا چهارتای خود بسنده کرده است. او آنقدر با علم و منطق سر و کار دارد که حتی برای بیان عشقش به سوفی، از استنباط علمی استفاده می کند که انصافاً هم جذاب می نماید؛ اینکه احتمالاً اتم های آن ها از میلیاردها سال قبل، به کرات با هم برخورد داشته و از این پس هم برخورد خواهد داشت. یا وقتی سوفی طاووس سفید را نماد روح پراکنده در جهان می داند، او از جنبه ای علمی به قضیه نگاه می کند؛ اینکه طاووس نماد حیوانی ست فاقد رنگدانه.

در همین مسیرِ به شدت دو دو تا چهارتایی ست که می خواهد ثابت کند چشم، روندی تکاملی داشته است. با اثبات این فرضیه او می تواند ماورآء الطبیعه را به چالش بکشد و جهانی را ترسیم کند، بدون طراحی هوشمند، که اتفاقاً این کار را هم می کند، اما انگار هنوز چیزهایی مانده اند که او با ذهنِ حساب گر و منطق پذیر و شاید خشکش نمی تواند کشف کند. هنوز رازهایی وجود دارد. چشم ها، برای باز شدنِ در و رفتن یان به آن سویش نقش مهمی بازی می کند؛ چشم هایی که او در ابتدای فیلم معتقد است هر کدام منحصر به فرد هستند و هویت فرد را  می سازند.

فیلم خاستگاه من (I Origins)

او از طریق چشم های سوفی عاشقش می شود و برای اینکه این عنصر در صحنه ی آشنایی سوفی با یان حرف اول را بزند، چه بسترسازیِ خوبی شده است: آن ها در یک مهمانی هالووین با هم آشنا می شوند و هر کسی لباس عجیبی به تن دارد. پس طبیعی ست که سوفی لباسی پوشیده باشد که تنها چشمانش در معرض دید باشند. و آن چشم هایش؛ چشم هایی که انگار دنیایی در خود دارند. چشم هایی که یان در وهله ی اول با همان ذهنِ علم باورش، دیدگاهی ظاهربینانه به آن دارد و آن را صرفاً یک چشمِ تکامل یافته می بیند. اما همانطور که بعداً کارن، همسر دوم یان به او می گوید، ممکن است این چشم ها دریچه ای به سوی روح باشند.

از نیمه های فیلم به بعد است که موضوع تناسخ روح، هر چند در لفافه، جایش را در فیلم باز می کند؛ مشخصاً از لحظه ای که وقتی می خواهند چشم فرزند تازه به دنیا آمده ی یان و کارن را اسکن کنند، روی صفحه ی مونیتور، هویت یک پیرمردِ سیاه پوست ظاهر می شود. از این لحظه به بعد است که فیلم، به این چشم ها، بُعدِ دیگری می بخشد. یعنی همان دریچه ای به سمت روح آدم ها، همانی که کارن می گوید. اینکه سالومینا در هند پیدا می شود، معنادار است؛ هند، مذهب بودایی، اعتقاد به تناسخ روح.

بهرحال بخشِ علم باورانه و خشک یان در مقابل بخش عاشق او به نوعی شکست می خورد. لحظاتی که می خواهد سالومینا را آزمایش کند، عکس العمل هایش در قبال جواب های غلط و درست دختر بسیار دیدنی است؛ وقتی سالومینا، از بین سه شئ، به آنی اشاره می کند که مورد علاقه ی سوفی بوده، یان لبخند به لب می آورد و مشخصاً هیجان زده می شود و وقتی دختر، جواب های اشتباه می دهد، به شدت چهره اش می گیرد؛ زیبایی این صحنه اینجاست که انگار او در پشت ذهنش، دوست دارد، تمنا دارد که این دختر، دریچه ای باشد به سمتِ سوفی. اویی که تا پیش از این حتی وقتی کارن از کلمه ی « روح » استفاده می کرد، از شدت عصبانیت فریاد می کشید. جواب آزمایش سالومینا، چندان هم به این قطعیت نمی رسد که او ادامه ی سوفی ست، بلکه شاید تمام آن تست هایی را که درست جواب داده بود هم صرفاً اتفاقی بوده باشد، اما یان، انگار می خواهد به خود بقبولاند که درست است.

فیلم خاستگاه من (I Origins)

بهرحال انگار علم برای همه چیز هم نمی تواند جوابی داشته باشد. هرچند فیلم با آن صحنه ی کوتاهِ بعد از پایانِ تیتراژش و پُررنگ کردنِ قضیه ی شباهت الگوی عنبیه ی چشم ها و احتمالاً همسانی روح ها، از بارِ راز و رمزِ خود می کاهد و به قطعیتی بی دلیل می رسد، همان قطعیتی که اتفاقاً یان در طول داستان با آن درگیر بود. باید درِ رمز و راز را هم باز گذاشت.

خداناباوران هم روی باورشان تعصب دارند

براساس یک مطالعه تازه خداناباوران حتی در کشورهای سکولار هم عمدتا انسان هایی “بالقوه خطرناک از نظر اخلاقی” فرض می شوند. براساس این مطالعه بعضی از خداناباوران (آتئیست ها) موقع ارزیابی اخلاقیات به طور ذاتی علیه خداناباوری تعصب دارند.

اما ضدیت با خداناباوری به خصوص در کشورهایی که شمار معتقدان در آنها زیاد است مثلا امارات متحده عربی، آمریکا و هند شدید است. فقط در نیوزیلند و فنلاند بود که تعصب علیه خداناباوران دیده نمی شد.

این مطالعه توسط یک تیم بین المللی، که نتایج آن در نشریه “نیچر هیومن بیهیویر” چاپ شده، با نظرسنجی از بیش از سه هزار نفر در ۱۳ کشور از پنج قاره مختلف انجام شد. از این افراد خواسته شد آموزگاری را تصور کنند که در کودکی حیوانات را شکنجه کرده و در بزرگسالی پنج آدم بی سرپناه را کشته باشد. از آنها سوال شد آیا به نظر آنها این فرد مذهبی است یا خداناباور.

معلوم شد شمار کسانی که انگشت اتهام را متوجه یک خداناباور می کنند دو برابر کسانی است که یک فرد مذهبی را مقصر می شناسند.

ویل جرویس از نویسندگان این مقاله که استاد روان شناسی در دانشگاه کنتاکی در لگزینگتون است، گفت: “عجیب است که به نظر می رسد حتی آدم های خداناباور هم دارای همین تعصب غریزی علیه خداناباوران هستند.”

“سوءظن من این است که این ناشی از غالب بودن عرف های کاملا جاافتاده با تمایلات دینی است. حتی در کشورهایی که علنا سکولار هستند، به نظر می رسد مردم هنوز به طور غریزی به این باور تکیه می کنند که دین ضامن اخلاق است.”

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

  • متوسط ()

  • بی فایده ()

  • عالی ()

  • خوب ()

مطالب مرتبط :

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : نگاهی,فیلم,خاستگاه,مسئله,خداناباوری, نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 190 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 18:43