عاقبت بار کج در یمن/مقاله ای از محمدعلی عسگری

ساخت وبلاگ
عاقبت بار کج در یمن مقاله ای از محمدعلی عسگری

آنچه به نظر می رسد, این است که خاورمیانه چونان دیگ خروشانی شده است که در گوشه گوشه آن یعنی در پهنه وسیعی از جغرافیای نظام بین الملل که کرانه های مدیترانه ای شمال آفریقا تا کشورهای عربی آسیای غربی, قفقاز, بخش هایی از شبه قاره افغانستان و پاکستان را دربر می گیرد, در حال تغییر و تحولِ آغشته یا فروغلتیده در بحران های متعدد, پیچیده و گاه خون آلود شده است اما نکته اساسی این است که در خاورمیانه ما شاهد رقابت ها, بحران ها, جنگ ها و کاملا متفاوت, گاه بسیار از هم دور و گاه مرتبط و درهم تنیده هستیم مکتوب زیر مقاله ای است در باب مسائل روز خاورمیانه به قلم اردشیر پشنگ, پژوهشگر مسائل خاورمیانه در ادامه بیشتر بخوانید

آیا موسم تغییر نظم و نظام های سنتی و نسبتا پوسیده مستقر در خاورمیانه فرا رسیده است؟ آیا مخالفین حفظ وضع موجود می توانند سرانجام مدافعان آن را شکست دهند؟ آیا در حال سپری کردن دوران گذاری هستیم که در پایان آن خاورمیانه جدیدی را مشاهده خواهیم کرد؟ آیا اگر وضع موجود تغییر کند، شاهد ورود به عصری جدید، متفاوت و روبه پیشرفت در ابعاد و حوزه های مختلف در خاورمیانه خواهیم بود؟ به عبارت دیگر سیمای جدید خاورمیانه چه تغییر و تفاوتی با چهره قدیمی آن خواهد داشت؟ و نهایتا اینکه آیا سایکس -پیکو در حال فروپاشی است و باید منتظر نظم نوین و بازیگران جدید و متفاوتی باشیم؟ اینها و سؤالاتی شبیه به این از جمله مهم ترین سؤالات جدی درباره وضعیت فعلی و چشم انداز پیش روی خاورمیانه است، در نوشتار پیش رو سعی خواهد شد به اختصار به تشریح وضع موجود، چالش ها و بحران های جاری و چشم انداز آتی خاورمیانه با توجه به واقعیت های ساختاری و بازیگران مختلف مؤثر در آن پرداخته شود.

وضع موجود؛ جنگ و دعوا بر سر چیست؟

آنچه به نظر می رسد، این است که خاورمیانه چونان دیگ خروشانی شده است که در گوشه گوشه آن یعنی در پهنه وسیعی از جغرافیای نظام بین الملل که کرانه های مدیترانه ای شمال آفریقا تا کشورهای عربی آسیای غربی، قفقاز، بخش هایی از شبه قاره (افغانستان و پاکستان) را دربر می گیرد، در حال تغییر و تحولِ آغشته یا فروغلتیده در بحران های متعدد، پیچیده و گاه خون آلود شده است. اما نکته اساسی این است که در خاورمیانه ما شاهد رقابت ها، بحران ها، جنگ ها و... کاملا متفاوت، گاه بسیار از هم دور و گاه مرتبط و درهم تنیده هستیم. در اینجا به مهم ترین آنها اشاره می شود:

١- رقابت قدرت های منطقه ای برای افزایش پهنه نفوذ!

یکی از مهم ترین فاکتورهای مؤثر در وضعیت فعلی خاورمیانه به رقابت میان قدرت های منطقه ای بازمی گردد؛ قدرت هایی که می خواهند در وضعیت ایده آل تبدیل به قدرت هژمون منطقه ای شوند و در وضعیتی واقع بینانه ضمن دورکردن تهدیدات موجود علیه خود بر حوزه نفوذ خود بیفزایند. این مهم ناشی از تغییر وضعیت نظام بین الملل از عصر دوقطبی به عصر پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است؛ عصری که هنوز اندیشمندان حوزه روابط بین الملل نتوانسته اند نامی واحد برای آن در نظر بگیرند و از آن با تعبیراتی مانند «عصر سلسله مراتبی» یا عصر «یک جانبه گرایی آمریکایی» یاد می کنند. یکی از ویژگی های عصر جدید، کاهش اهمیت مناطق مختلف در سطح جهانی برای قدرت های بزرگ فرامنطقه ای است؛ یکی از مهم ترین این مناطق خاورمیانه است، در نتیجه قدرت های منطقه ای فرصت می یابند با فراغ بال بیشتری و بدون توجه به روابط سلسله مراتبی و قطبی پیشین اقدام به ایفای نقش کنند. در این فضا قدرت هایی نظیر ترکیه، ایران، عربستان سعودی و مصر می کوشند از یک سو تهدیدات بین المللی و منطقه ای را از خود دور کرده و از سوی دیگر بر دایره نفوذشان در مرزهای پیرامونی بیفزایند. در این بین دولت عراق به عنوان یکی دیگر از قدرت های منطقه ای، پس از حملات ١٩٩١ و ٢٠٠٣ بین المللی و آمریکا به این کشور، وارد دورانی شده است که دیگر مجالی برای قدرت نمایی و ماجراجویی منطقه ای نداشته و خود تبدیل به آوردگاهی برای رقابت دیگر قدرت ها شده است.

٢- جنگ و رقابت ایدئولوژی ها

در خاورمیانه دین همچنان یک فاکتور بسیار اساسی، مهم و سرنوشت ساز برای کشورها و مردمان مختلف آن به شمار می رود. اینکه رابطه دین و مذهب با سیاست و جامعه چگونه است؟ در همین راستا می توان گفت درحال حاضر پنج ایدئولوژی عمده و بزرگ در خاورمیانه در برابر یکدیگر، چه به صورت منطقه ای و چه به صورت رقابت داخلی، صف آرایی کرده اند. این ایدئولوژی ها عبارت اند از؛ ایدئولوژی متأثر از اسلام اخوانی که مورد حمایت ترکیه و قطر است، ایدئولوژی ناشی از مذهب شیعی که مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران است و ایدئولوژی متأثر از قرائت سلفی محافظه کارانه که عربستان سعودی داعیه دار آن است. همچنین ایدئولوژی خلافت گرایانه که داعش به طور خاص و گروه های دیگری نظیر القاعده و تا حدودی طالبان به دنبال آن هستند و نهایتا سکولارها در خاورمیانه و در کشورهای مختلف در تلاش هستند تا ضمن به حاشیه کشاندن مذهب در جوامع خود و جداکردنش از سیاست، دیدی دیگر در منطقه ایجاد کنند. مواجهه این پنج قرائت و ایدئولوژی مختلف از دین در خاورمیانه زمینه ساز و مسبب بسیاری از صف آرایی های جدی و جنگ های مستقیم یا غیرمستقیم و نیابتی در خاورمیانه شده است. از این منظر است که گفته می شود پارادایم هایی وارد رقابت و تعارض با هم شده است که یکی از مهم ترین این پارادایم های رقابتی، میان شیعیان و سنی هاست که خود را در بحران ها و مسائل جاری در کشورهای سوریه، عراق، بحرین، لبنان و یمن به خوبی نشان داده است.

٣- احیا و رقابت میان هویت های قومی و ملی

یکی دیگر از مهم ترین فاکتورهای مؤثر در گسترش بحران در خاورمیانه به موضوعات برگرفته از اندیشه های ملی گرایی و قوم گرایی در منطقه بازمی گردد؛ منطقه ای که به شدت و گاه به صورت بیمارگونه ای هنوز نتوانسته است مسئله ملی گرایی افراطی و تهاجمی را در برخی از مناطق و کشورهای خود حل کند. به همین دلیل جنب وجوش های ملی گرایانه قدیمی و جدید یکی از عوامل مؤثر در ایجاد و تعمیق بحران در این منطقه است. بی شک کُردها در عراق و سوریه پرچم دار تغییر وضع موجود و ایجاد فضایی جدید در خاورمیانه هستند.

در همین راستاست که «مسعود بارزانی»، رهبر اقلیم کردستان، چندین بار تأکید کرده است که سایکس -پیکو به پایان رسیده است و عصر و نظمی جدید در خاورمیانه در حال شکل گیری است که در این نظم جدید کُردها در شمال عراق به دنبال تشکیل دولتی مستقل از عراق و ورود به باشگاه دولت های ملی گرا در خاورمیانه هستند و می بینیم برای عملیاتی کردن آن به دنبال برگزاری یک رفراندوم تعیین سرنوشت در روز سوم مهر سال جاری هستند.

باید گفت همچنان هفت دهه پس از تأسیس رژیم خودخوانده و تحت حمایت قدرت های فرامنطقه ای اسرائیل، موضوع فلسطین یک مسئله لاینحل باقی مانده است که در دوره اخیر و نیز آتی از جمله زخم های قدیمی اما همچنان تازه برای برهم زدن ثبات و امنیت در خاورمیانه باقی خواهد ماند. موضوع ملی گرایی در درون بسیاری از کشورهای مختلف خاورمیانه هم از جمله موضوعات و بحران های جاری و ساری به شمار می رود؛ از جمله در کشور ترکیه که پس از ٩ دهه بعد از تأسیس نظام جدید هنوز نتوانسته است موضوع کُردها را در خود حل وفصل کند!

٤- خاورمیانه آوردگاهی برای قدرت های سنتی فرامنطقه ای

پس از دو دهه غیبت اجباری روس ها از خاورمیانه شاهد آن هستیم که این قدرت فرامنطقه ای که از هیبت ابرقدرتی اش کاسته شده، یک بار دیگر این منطقه را به عنوان حوزه ای برای بسط نفوذ و رقابت با رقبای غربی اش از جمله ایالات متحده برگزیده است. هرچند این رقابت طلبی به هیچ عنوان در قد و قواره دوران جنگ سرد نبوده و روسیه نیز نه این توان و نه این ادعا را دارد؛ اما دست کم در تعیین سرنوشت برخی بحران ها و رهبران خاورمیانه از جمله در بحران سوریه نقش کلیدی ایفا می کند. به عبارت دیگر ورود روسیه به بحران سوریه و ایستادنش در کنار ایران، حزب الله لبنان و دولت مرکزی این کشور از جمله اصلی ترین فاکتورهای مؤثر در بقای حکومت بشار اسد تا به امروز بوده است. روس ها به نظر می رسد نه تنها نمی خواهند آخرین پایگاه خود در خاورمیانه را از دست بدهند؛ بلکه برعکس از ایفای نقش مؤثر خود در سوریه، به فکر گسترش حوزه نفوذ و اثرگذاری در دیگر مناطق از جمله عراق افتاده اند و در حالی که روابط سنتی حسنه ای با ایران دارند، هم زمان با کشورهای عرب منطقه خلیج فارس نیز در عرصه های اقتصادی و نظامی به تعاملات جدی دست زده اند.

٥- خاورمیانه محل تقابل قدیمی سنت و مدرنیته

موضوع دیگر به رقابت و تقابل درون سرزمینی میان نیروهای نوگرا و عمدتا جوان و تحصیل کرده با گروه ها و بلوک های سنتی قدرت و نفوذ در کشورها بازمی گردد. گروه نخست قرائتی متفاوت، امروزی تر و فراامنیتی به سیاست و جامعه دارد و خواهان همزیستی مشابه تری با هم نسلان خود در دیگر نقاط جهان است. افزایش فرصت تحصیل و فارغ التحصیلان، انقلاب تکنولوژیک و رسانه ها و ورود به عصر رسانه های فراگیر اجتماعی نظیر فیس بوک، توییتر، تلگرام، اینستاگرام و... و تأکید بر ارزش هایی نظیر برابری و رفع تبعیض در همه عرصه ها، دموکراسی و حقوق بشر، حق اشتغال و زندگی خوب و با کیفیت از جمله ویژگی های بارز این نسل است؛ اما طبیعی است بسیاری از این ارزش ها در تضاد اندیشه ای و سنتی با ذهن و رفتار رهبران کشورهای مختلف منطقه قرار دارد که عمدتا هنوز در اتمسفر عصر جنگ سرد و در یک ورژن خاورمیانه ای آن زیست و فکر می کنند. اوج این تقابل و رقابت را می توان در وقوع بهار عربی به خوبی مشاهده کرد. در جایی که خودسوزی محمد بوعزیزی، جوان تونسی، مانند آتشی بلافاصله بخش وسیعی از خاورمیانه را در میان شعله های خود در نوردید؛ اما این شعله ها چندان قوی نبودند و خیلی زود در بسیاری از کشورها شاهد بازگشت به وضعیت پیشین بودیم و در برخی دیگر وضعیت اسفناک تر و بی ثبات تر شد؛ اما برخی از این کشورها هم نظیر تونس، مراکش و تا حد کمتری اردن وضعیت مثبت و تدریجی و بهتری را در حال تجربه کردن هستند؛ هرچند هنوز زود است از موفقیت در این کشورها سخن به میان آورد؛ چراکه هریک از آنان با درجات مختلفی دارای شکنندگی وضعیت موجود هستند.

٦- خاورمیانه گورستان دولت ها

موضوع مهم دیگر در خاورمیانه به وضعیت دولت های ورشکسته و ناکارآمدی پروژه دولت سازی در فردای سایکس -پیکو مربوط است. می توان گفت اکثریت دولت های برآمده از سایکس - پیکو صد سال پس از این توافق سرّی در اکثریت حوزه ها شکست خورده اند. بیشتر این دولت ها تنها بُعد سخت افزاری قدرت و دولت سازی را توانسته اند حفظ کنند و در بُعد نرم قدرت و کارآمدسازی دولت و نیز مشارکت و مشروعیت سازی در بین ملت و در نتیجه در ملت سازی ناموفق بوده اند. عراق، سوریه، لبنان و... نمونه های بسیار بارز از این دست هستند. همچنین دیگر کشورها هم هریک غرق در بحران های مختلف ناشی از ضعف های ساختاری در شیوه های حکومت داری هستند. اینکه در عراق هنوز پس از صد سال هویت قومی یا مذهبی بر هویت ملی ارجحیت دارد و برخی از ساکنان آن دیگر نمی خواهند در زیر چتری به نام «عراق» باشند؛ اینکه در سوریه بخش درخور توجهی از شهروندان کُرد آن فاقد حتی شناسنامه و اوراق هویتی باشند؛ در ترکیه به کسانی که هویتی متفاوت از هویت اصلی دارند به مدت ٧٠ سال «ترک کوهی» گفته شود، در بحرین اقلیتی سنی بر اکثریتی شیعی حکومت کنند، و این که در بسیاری از کشورهای دیگر انتخاب ها عمدتا غیرآزاد، غیررقابتی، فرمایشی و نمایشی است، همه و همه حاکی از بحران های اساسی در وضعیت موجود دولت های مختلف در این منطقه است. در کنار همه این ویژگی ها ناکارآمدی های این دولت ها در خدمات دهی مناسب به شهروندان، موفق نبودن در ایجاد یک اقتصاد قوی و پویا و ناتوانی در ایجاد فضای پلورالیستی فرهنگی -اجتماعی دست به دست هم داده است تا خاورمیانه را به نوعی گورستان دولت های ورشکسته ای بدانیم که آهنگ تغییر دیر یا زود دامن اکثریت آنها را لاجرم خواهد گرفت!

چشم انداز پیش رو

آیا تغییر وضع موجود به معنای ورود به مرحله ای بهتر با مشکلات و معایب کمتر از وضعیت فعلی در خاورمیانه است؟ یقینا نمی توان پاسخ روشن و دقیقی به این سؤال داد و جواب به این سؤال، می تواند موضوع به موضوع و موقعیت به موقعیت کاملا متفاوت و گاه متضاد باشد. نمونه آشکار و عینی آن را می توانیم در بهار عربی ببینیم که نتیجه مجموعه تحولات موسوم به بهار عربی در لیبی، مصر و سوریه بسیار متفاوت تر از نتایج آن در تونس و مراکش بوده است.

در چشم انداز پیش رو برای خاورمیانه، می توان گفت در بخش مربوط به رقابت، تعارض و جنگ های نیابتی میان قدرت های مختلف آن، دست کم در کوتاه مدت، این وضعیت ادامه پیدا خواهد کرد و این فاکتور مؤثرترین و سرنوشت سازترین عامل در ایجاد تغییرهای خواسته و ناخواسته در خاورمیانه خواهد بود و احتمالا قدرت های منطقه ای سنتی در این منطقه زمانی به طور واقعی قصد خواهند کرد در پشت میز مذاکره برای تفاهم بنشینند که یا بسیار دیر خواهد بود یا دست کم تنها تلاشی برای کاستن از سطح درگیری و تغییرات ناخواسته خواهد بود.

در بُعد رقابت میان ایدئولوژی های مختلف، به نظر می رسد این رقابت حداقل تا میان مدت، ادامه خواهد داشت و همین امر بر افزایش تنش ها، ایجاد صف بندی ها و ائتلاف های مختلف، اثراتی جدی خواهد گذاشت.

در بعد ملی گرایی هم بعید به نظر می رسد این موج به پاخاسته، به این زودی فروکش کند؛ چراکه دولت های بزرگ منطقه به طور مستقیم و غیرمستقیم، بر طبل ملی گرایی و تمایزات هویتی می کوبند.

آمریکا و روسیه در دوره اخیر، احتمالا در کشوری مانند سوریه، نظم دهنده وضعیت جدیدی خواهند بود و یک بار دیگر تجربه سایکس - پیکو را صدسال بعد تعیین می کنند؛ اما در دیگر مناطق در خاورمیانه حضور این دو قدرت فرامنطقه ای به عنوان فاکتوری اساسی و حیاتی نخواهد بود؛ اما همچنان یکی از کاتالیزورهای جدی و مهم به شمار خواهند رفت. نگاه روسیه به مناطق حیاتی پیرامونی خود؛ یعنی جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوروی و شرق اروپا و نگاه آمریکا به چین و آسیای پاسیفیک، باعث می شود درجه اهمیت خاورمیانه و تحولات آن برای دو کشور به احتمال زیاد، کمتر از قبل شود و این امر فضای بیشتری به قدرت های منطقه ای یا مخالفان وضع موجود برای اثرگذاری در منطقه خواهد داد.

رقابت نوگراها با سنتی ها در خاورمیانه همچنان ادامه پیدا می کند؛ اما نوگراها تا زمانی که نتوانند پایه های لازم را برای تقویت جامعه مدنی نحیف در جوامع مختلف خود تحکیم کنند، احتمالا همچنان با تجارب تلخ پس از بهار عربی و ناکامی مواجه می شوند. دموکراسی و حقوق بشر، رعایت قانون اساسی و کارآمدی دولت، همگی اموری هستند که نیاز به فرهنگ سازی، مرور زمان، صبر و حوصله و اجماع نخبگان داخلی دارد و اگر این زمینه ها فراهم نشود، حرکت های اصلاح طلبانه با شکست یا عدم موفقیت نسبی مواجه خواهد شد و بنابراین حرکت ها از سوی دو طرف رادیکال تر می شود که این امر هم وضعیت های پیچیده و پیش بینی ناشده تری را به دنبال خواهد داشت.

در نهایت اینکه دولت های ناکارآمد روزبه روز در خاورمیانه بیشتر می شوند، دامنه تعهدات داخلی و خارجی دولت ها روز به روز بیشتر می شود و سطح توقعات مردم هم به طور طبیعی افزایش پیدا می کند.

در چنین فضایی، برخی از قدرت های منطقه ای در خاورمیانه که دنبال افزایش حوزه نفوذ خود هستند، دچار مشکلات جدی تری می شوند؛ چراکه افزایش حوزه نفوذ با افزایش تعهدات فرامرزی آنها ارتباط مستقیمی دارد و هر میزان این تعهدات بیشتر شود، شکنندگی آنها در داخل نیز دو چندان می شود. امنیتی ترکردن فضا و افزایش فشار بر مخالفان داخلی هم تنها در کوتاه مدت و به صورت آسپرین عمل می کند و در نهایت نارضایتی های داخلی را برای آنها دوچندان می کند. در این بخش می توان به تشبیه «فتح الله گولن»، مخالف سرشناس اردوغان، اشاره کرد که گفته بود ترکیه دولتی قوی است؛ اما میزان قدرتش مانند یک پوستین است که وقتی می خواهید میزان نفوذش را در جغرافیاهای دیگر بیشتر کنید، مجبور به کشیدن این پوست هستید و اگر زیاد آن را بکشید، از داخل پاره خواهد شد!.

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : عاقبت,یمنمقاله,محمدعلی,عسگری, نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 158 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 13:03