احوال و آثار و افکار رازی/مقاله ای از دکتر مهدی محقق

ساخت وبلاگ
احوال و آثار و افکار رازی مقاله ای از دکتر مهدی محقق

مکتوب زیر مقاله ایت از دکتر مهدی محقق رئیس هیأت مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در باب احوال و آثار و افکار رازی در ادامه بیشتر بخوانید

ابوبکر محمدبن زکریا بن یحیی الرازی،۱ طبیب مارستانی و فیلسوف بزرگ و معروف ایرانی، یکی از مشهورترین دانشمندان جهان به شمار می رود. او تنها طبیبی حاذق و فیلسوفی صاحب نظر نبود، بلکه در ریاضیات و فلکیات و نجوم و علوم الهی و کیمیا اطلاعات وسیع و جامعی داشت.

او در غره شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵م) در شهرری به دنیا آمد. این شهر که بر کنار خرابه های آن، تهران امروزی قرار گرفته است، از امهات بلاد و مفاخر اسلام به شمار می رفته،۲ و دانشمندان زبردست و متبحری از آنجا برخاسته اند.

از آغاز جوانی او اطلاعی دقیق، جز آنچه اصحاب تراجم و طبقات نوشته اند، در دست نیست. علی بن زید بیهقی گوید که رازی در عنفوان شباب و ریعان عمر زرگر بود.۳ ابن ابی اصیبعه گوید که او در آغاز امر صیرفی (صرّاف) بوده و نسخه ای سوخته و بی انجامی از کتاب المنصوری یافته شده که بر آن چنین نوشته شده بوده است: «کناش المنصوری، تألیف محمد بن زکریا الرازی الصیرفی».۴ صلاح الدین صفدی گوید که در کودکی عود می نواخته و وقتی به ریش آمده، گفته آهنگی که از میان ریش و سبلت برآید، طرب نیفزاید.۵

بیرونی گوید که او نخست به کیمیا اشتغال ورزید و چشم خود را در معرض عوارض و آفات نهاد.نزدیکی به آتش و بویهای تند، چشم او را معیوب ساخت و او را به سوی معالجه و مداوا و سپس به علم پزشکی کشانید.۶ بیهقی این مطلب را مشروح تر چنین بیان می کند: او را رمدی عظیم طاری گشت و پیش کحالی بایست رفت. کحال گفت که: «معالجت تو موقوف است بر پانصد دینار که بدهی» و او آن مبلغ به کحال داد؛ گفت: «کیمیا علم طب است نه آنک تو بدان مشغولی!» بدان سبب از کیمیا اعراض نمود و در تحصیل علم طب به غایتی رسید که تصانیف او در آن علم، ناسخ تألیف متقدمان گشت.۷

مؤرخان و ارباب تراجم اتفاق دارند بر اینکه او تحصیلات خود را در طب و فلسفه در بزرگی انجام داده،۸ و حتی برخی تصریح کرده اند بر اینکه پس از چهل سالگی بر ممارست کتب پزشکی و فلسفی روی آورده است.۹ و شاید به همین علت بوده است که او فراتر از توانایی خود در راه تحصیل علم کوشیده و در طی مدارج علمی رنج فراوان برده است. محمدبن حسن الرزّاق از قول یکی از رازیان (اهل ری) نقل می کند که او هیچ گاه از کاغذ و قلم جدا نمی شد و هر وقت بر او وارد شدم، او به نوشتن اشتغال داشت.۱۰

بیرونی می گوید او پیوسته به درس و بحث مشغول بود و از فرط دوستی به علم، چراغ خود را در چراغدانی بر روی دیواری می نهاد و کتابش را بر دیوار تکیه می داد و به خواندن می پرداخت تا اگر خواب او را دررباید، کتاب از دستش بیفتد، او بیدار شود و مطالعه خود را ادامه دهد.۱۱

درباره استادان و شیوخ رازی آگاهی روشن و تفصیلی در دست نیست. ابن القفطی در ذیل شرح حال علی بن ربّن طبری می نویسد: در طبرستان فتنه ای برخاست و علی بن ربن به ری آمد و در آنجا محمد بن زکریای رازی بر او قرائت کرد و از او استفاده علمی فراوانی برد.۱۲

ابن ابی اصیبعه تصریح می کند بر اینکه علی بن ربّن استاد رازی در علم پزشکی بوده است.۱۳ دانشمند نامبرده که اصلا اهل مرو بود، سمت منشی مازیار بن قارن را داشته، پس از قتل مازیار، او به دست معتصم مسلمان شد و سپس در خدمت متوکل درآمد، و در سال ۲۳۶ق کتاب معروف خود را به نام «فردوس الحکمه» در طب و طبیعیات تکمیل و تألیف کرد. از پایان عمر این دانشمند اطلاع صحیح در دست نیست؛ فقط می دانیم که پس از سال ۲۴۰ وفات یافته است. از این جهت است که دانشمندان موضوع شاگردی رازی را نزد علی بن ربن طبری درست نمی دانند.۱۴

ابن الندیم نقل می کند که رازی در فلسفه شاگرد بلخی بوده است،۱۵ ولی روشن نیست که کدام بلخی مراد اوست. از اینکه یک جا جداگانه عنوان ابوزید بلخی را آورده و پس از ذکر اینکه رازی شاگرد بلخی بوده است، عنوان دیگری را آورده: «خبر فلسفه البلخی هذا»، معلوم می شود که بلخی غیر از ابوزید بلخی است؛ ولی ابوزید بلخی هم چندان بعید نیست؛ زیرا او در عراق در سال ۳۲۲ وفات یافته و تقریبا معاصر رازی است و در کتب تراجم، او را از افاضل دهر و نوادر رجال می خوانند و در عراق به «جاحظ خراسان» مشهور شده است.۱۶ ابن الندیم می گوید که متهم به الحاد نیز بوده است. برخی از مستشرقان هم تصریح کرده اند رازی افکار فیثاغورسی را از ابوزید بلخی اخذ کرده است.۱۷ ابوریحان کتابی از رازی به عنوان زیر ذکر کرده است: «فی النزله التی کانت تعتری ابازید وقت الورد».

ناصر خسرو آنجا که درباره مکان بحث می کند، گوید: این جمله که یاد کردیم قول آن گروه است که مر مکان را قدیم گفتند چون ایرانشهری… و پس از او، چون محمد زکریای که مرقولهای ایرانشهری را با الفاظ زشت ملحدانه بازگفته است و معنی های استاد و مقدم خویش را اندر این معانی به عبارتهای موحش و مستنکر بگزارده است.۱۸

متأسفانه از ایرانشهری که ناصرخسرو او را به عنوان استاد رازی نقل می کند، اطلاعی کافی و وافی در دست نیست و از آنچه در «آلاثارالباقیه» و «ماللهند» بیرونی و «زادالمسافرین» ناصرخسرو و «بیان الادیان» حسینی علوی بر می آید، این است که ابوالعباس محمدبن محمدالایرانشهری اهل نیشابور بوده۱۹ و از مذاهب یهود و نصاری و مانوی و هندوی اطلاعاتی وسیع داشته و در نقل قول و اظهارنظر درباره ارباب مقالات راه تعصب را نمی پیموده و خود مذهبی خاص داشته،۲۰ و کتابی به پارسی گردآوری کرده و مدعی شده که این وحی است که به زبان فرشته ای به نام «هستی» به او نازل شده است و او رسول عجم است، چنان که محمد(ص) رسول عرب بود،۲۱ و از نظر جهان شناسی آن زمان در شمار «اصحاب هیولی» به شمار می آمده است.۲۲

از برخی منابع به دست می آید که رازی افکار فیثاغورسیان را به وسیله استادان خود به دست آورده است. مسعودی می گوید محمدبن زکریای رازی آخرین کسی است که مذاهب فیثاغورسیان را شرح داده و هواداری نموده و کتابی در سه مقاله در این باره در سال ۳۱۰ نوشته است،۲۳ و در جای دیگر می گوید ابوزکریا بن عدی در فلسفهٔ اولی راه و روش محمدبن زکریای رازی را در درس پیش گرفت که همان راه و روش فیثاغورسیان است.۲۴

قاضی صاعد اندلسی پس از آنکه فیلسوفان را به دو فرقه اساسی تقسیم می کند؛ یکی فرقه فیثاغورس، و دیگری فرقه افلاطون و ارسطو گوید: جماعتی از متأخران کتابهایی مطابق مذهب فیثاغورس و پیروانش تصنیف کردند و در آن، فلسفه طبیعی قدیم را تأیید کردند و از جمله اینان ابوبکر محمدبن زکریای رازی است.۲۵

ابن القفطی به نقل از قاضی صاعد می گوید: رازی نخست به اداره بیمارستان ری مشغول و سپس اداره بیمارستان بغداد به او محول گردید.۲۶ مباشرت و ممارست در امر بیماران و کارهای بیمارستانی موجب شده که رازی ملقب به «طبیب مارستانی» شود و ابن جلجل در کتاب خود او را با همین لقب ذکر می کند،۲۷ و باید در نظر داشت که کلمه «مارستان» که مخفف «بیمارستان» است، در بغداد به محل بیماران و دیوانگان اطلاق می شد و افراد متعددی هم به مناسبت ملابست با امور بیماران بدین عنوان معروف هستند.۲۸ رازی در زمان مکتفی و قسمتی از زمان مقتدر در بغداد اقامت داشته و در آن زمان بغداد مرکز اطبای حاذق و بیمارستان های مجهز بود. در قرن دوم هارون الرشید و برامکه بیمارستان هایی تأسیس کرده بودند، ولی در قرن سوم جز بیمارستانی که بدر ـ غلام معتضد ـ ایجاد کرده بود، بیمارستان مهمی ایجاد نشد.

احمدبن محمد الطائی که در آغاز خلافت معتضد عهده دار خرج و دخل مملکت بود، در صورت تفصیلی مخارج مملکت مبلغ معتنابهی را که برای رؤسای اطبا و شاگردان ملازم آنان (پزشکیاران) و همچنین تهیه دارو اختصاص داده شده، ذکر می کند.۲۹

بیمارستان های بغداد در سدهٔ چهارم

در اوایل قرن چهارم چند بیمارستان در بغداد احداث گشت که مهمترین آنها عبارت است از:

۱) بیمارستانی که ابوالحسن علی بن عیسی در سال ۳۰۲ در ناحیه حربیه ـ از نواحی بغداد ـ احداث و ابوعثمان سعید بن یعقوب الدمشقی را عهده دار آن کرد.۳۰

۲) بیمارستانی که به نام مادر مقتدر «السیده» معروف بود و سنان بن ثابت که امور بیمارستان ها به او مفوض شده بود، در سال ۳۰۶ در سوق یحیی ـ از نواحی بغداد ـ افتتاح و پزشکان بر آن گماشت و نفقه آن در هر ماه ششصد دینار بود.

۳) بیمارستانی که مقتدر به اشارت سنان در باب الشام (دروازه شام) به نام خود ساخت و از مال خود دویست دینار نفقه بر آن تعیین کرد.۳۱

شاید علت تأسیس این سه بیمارستان بزرگ در مدت چهارسال این بود که چون در سالهای ۳۰۱ و ۳۰۲ بیماری های عفونی و امراض دموی ناگهان شیوع یافت،۳۲ آنان خواستند قصوری را که در قرن سوم در امر تأسیس بیمارستان ها شده، جبران کنند و مسلما رازی در مدتی که در بغداد اقامت داشته، در یکی از دو بیمارستان اخیر به معالجه و مداوای بیماران می پرداخته و اطبای بسیاری نیز تحت نظر او نکات پزشکی را می آموخته اند. در این زمان امر علم پزشکی چنان ترقی کرد که چند سال پس از مرگ رازی، مقتدر به علت تشخیص نادرستی که یکی از طبیبان داده بود، دستور داد که محتسبان پزشکانی را که امتحان به سنان نداده اند، از معالجه بیماران منع کنند. هنگام امتحان تعداد امتحان دهندگان افزون از هشتصد و شصت بود، با اینکه پزشکان خلیفه و اطبای مشهور از این امر مستثنا بودند.۳۳

مسلم است که در چنین محیطی رازی به خوبی می توانست روش تجربی خود را در معالجه بیماران به کار برد. ابن ابی اصیبعه می گوید او کتابی در صفات بیمارستان و احوال مختلف بیماران نوشته است. در برخی از منابع از جمله «عیون الانباء» نقل شده که رازی بیمارستان عضدی را که عضدالدوله دیلمی آن را در سال ۳۲۷ افتتاح کرده بود، اداره می کرده. البته این نادرست است؛ زیرا رازی حدود نیم قرن پیش از افتتاح این بیمارستان وفات یافته است. ابن ابی اصیبعه نیز گفته خود را تا اندازه ای ترمیم کرده و می گوید: «آنچه نزد من درست است، اینکه زمان رازی پیش از زمان عضدالدوله بود و رفت و آمد او در بیمارستان پیش از تجدید عضدالدوله بوده است.»

از برخی منابع به دست می آید که رازی پس از مرگ خلیفه المکتفی (۲۹۵ق) به زادگاه خود یعنی ری آمده و در آنجا و سایر بلاد جبل منزلتی عالی یافته است و دانشجویان حلقه در حلقه گرد او جمع می شدند. اگر دانشجویی سؤالی علمی می نمود، دانشجویان حلقه نخستین مأمور پاسخ بودند، و اگر درمی ماندند حلقه دوم، و همچنین تا به خود رازی می رسید و او پرسش را پاسخ می داد و مسأله دشوار را حل می نمود.

از شاگردان مشهور رازی، یکی ابوزکریا بن عدی است که مسعودی از او یاد می کند و دیگری ابن قارن رازی که ابن ابی اصیبعه از او نام می برد.۳۴

ابن الندیم می گوید رازی مردی کریم و بزرگوار بود و با بیماران و فقرا به مهربانی و رأفت رفتار می نمود،۳۵ او کوشش بی اندازه در تحصیل علم و کسب معارف به کار می برد. هنگامی که از تدریس یا معالجه فراغت می یافت، به نوشتن و خواندن مشغول می گشت و همین موجب شد که چشمانش رو به ضعف رود و سرانجام منجر به بیماری «آب»۳۶ گردد و به نابینایی او منتهی شود. ابن جلجل می گوید به او پیشنهاد شد که چشم خود را معالجه کند و او نپذیرفت و گفت آنقدر به دنیا نگریستم که خسته شدم.۳۷

بیرونی می گوید رازی چشمانش در پایان عمر آب آورد و یکی از شاگردان او از طبرستان برای معالجه اش آمد و از او درباره معالجه او سؤال کرد و رخصت خواست. رازی گفت: «این امر بر رنج و درد من می افزاید: شاید عمر من به پایان رسیده و مرگ من نزدیک شده باشد، روا نیست برای بازجستن بینایی خود را دچار رنج و درد سازم.» دیری نگذشت که او در ری در پنجم شعبان سال ۳۱۳ وفات یافت.۳۸ عمر او به حساب هجری قمری ۶۲ سال و پنج روز و به حساب هجری شمسی۶۰ سال و ده ماه بوده است.۳۹

اندیشه و عقیده رازی

افکار و عقاید عمیق علمی و فلسفی رازی با افکار مسلمانان، اعم از معتزلی و اشعری و شیعی اسماعیلی و اثنا عشری، قابل انطباق نبود. از این جهت مورد اعتراض شدید قرار گرفت و در حیات خود مخالفان بسیاری پیدا کرد که مهمترین آنان عبارتند از:

۱) ابوالقاسم عبدالله بن احمد بن محمود البلخی (درگذشتهٔ۳۱۹ق) رئیس معتزله بغداد، که از معاصران رازی بود و نقوض متعددی بر کتاب «العلم الالهی» او نوشت و رازی هم به دفاع پرداخت و کتابی در رد بر نقض او نوشت که ابن الندیم آن را به نام کتاب «نقض نقض البلخی للعلم الالهی» و ابن ابی اصیبعه به نام «کتاب فی نقض کتاب البلخی لکتاب العلم الالهی و الرد علیه» خوانده و شاید این کتاب همان است که بیرونی از آن تعبیر به «فی ایضاح غلط المنتقد علیه فی العلم الالهی» می کند.۴۰

۲) ابوالحسن شهید بن الحسین البلخی، فیلسوف و متکلم و شاعر، که پیش از سال ۳۲۹ وفات یافته و رودکی او را مرثیت گفته است. ابن الندیم تصریح می کند که بین او و رازی مناظراتی روی داده،۴۱ و رازی کتابی دارد که بیرونی آن را به نام «فی ما جری بینه و بین شهید البلخی فی اللذه»۴۲ و ابن الندیم و ابن القفطی و ابن ابی اصیبعه آن را به نام «کتاب فی نقضه علی شهید البلخی فیما ناقضه به فی امراللذه» خوانده اند.۴۳

۳) ابوحاتم احمدبن حمدان بن احمد الورسنانی، مشهور به ابوحاتم رازی (د۳۲۲ق)، از داعیان معروف اسماعیلی و صاحب کتاب «اعلام النبوه». ابوحاتم در این کتاب گفتار فیلسوف طبیب معاصر خود را که بنا به گفته او انکار پیغمبری و نقض ادیان کرده و به قدمای خمسه معتقد بوده است، رد می کند و چون صفحه اول نسخه های این کتاب ساقط شده، نام رازی دیده نمی شود و در طی کتاب از او به عنوان «ملحد» یاد شده است؛ ولی داعی اسماعیلی دیگر، یعنی احمد بن عبدالله حمید الدین کرمانی، که در آخر قرن چهارم می زیسته، در کتاب خود به نام «الاقوال الذهبیه» می گوید که شیخ ابوحاتم رازی در کتاب خود معروف به اعلام النبوه محمدبن زکریای رازی را رد کرده است.۴۴

۴) ابوبکر حسین تمار دهری متطبب، که در برخی از مجالس مناظره میان محمدبن زکریا و ابوحاتم رازی حضور داشته.۴۵ رازی کتابی دارد به نام «کتاب فی نقض الطب الروحانی علی ابن التمار» که ابن القفطی آن را به نام کتاب نقض الطب الروحانی خوانده.۴۶ در نسخ چاپ شده از الفهرست، به جای «ابن التمار»، «ابن الیمان» دیده می شود و از این جهت فلوگل۴۷ و بروکلمان۴۸ تصور کرده اند این شخص، ابوبکر محمدبن الیمان السمرقندی (د۲۶۸ق) است. رازی کتابی دیگر به نام «فی الرد علی حسین التمار علی جوالاسراب» دارد که آن را بیرونی در فهرست خود آورده است.۴۹

ادامه دارد

پی نوشت ها:

۱٫ در لاتین Rhazesرر ۲٫ مقدسی می گوید: «در این شهر مدارس و مجالس علم فراوان است. مذکران آنجا همه فقیه، و رؤسای آنان دانشمند، و محتسبان شان دارای شهرت و سخنوران شان ادیب هستند.» (احسن التقاسیم، ص۳۹۰)رر ۳٫ دره الاخبار و لمعه الانوار (ترجمه تتمه صوان الحکمه)، ص۱۱رر ۴٫ عیون الانباء فی طبقات الاطباء، الجزء الثانی، ص۳۵۰رر ۵٫ نکت الهمیان فی نکت العمیان، ص۲۴۹رر ۶٫ رساله للبیرونی، ص۵رر ۷٫ دره الاخبار، ص۱۲رر ۸٫ نکت الهمیان، ص۲۴۹رر ۹٫ تاریخ ابوالفداء، ج۲، ص۷۶رر ۱۰٫ الفهرست، ص۴۱۶رر ۱۱٫ رساله للبیرونی، ص۵رر ۱۲٫ اخبارالحکماء، ص۲۳۱رر ۱۳٫ عیون الانباء، الجزءالثانی، ص۳۴۲رر ۱۴٫ The Spiritual Physick of Rhazes, P.2;A History of Muslim Philosophy, P.435رر۱۵٫ الفهرست، ص۴۱۶رر۱۶٫ معجم الادبا، ج۳، ص۷۹رر۱۷٫ التراث الیونانی، ص۸۳رر۱۸٫ زادالمسافرین، ص۹۸رر ۱۹٫ مقدسی در احسن التقاسیم (ص۳۱۴) گوید: «ایرانشهر هو مصر الجانب و قصبه نیشابور بلد جلیل و مصر نبیل»رر ۲۰٫ کتاب الهند، ص۴؛ آلاثار الباقیه، ص۲۲۲رر ۲۱٫ باب پنجم از کتاب بیان الادیان ضمیمه فرهنگ ایران زمین، سال ۱۳۴۱، ص۳۰۶رر ۲۲٫ زادالمسافرین، ص۷۳رر ۲۳٫ التنبیه والاشراف، ص۱۳۸ (نام این کتاب در فهرست کتب بیرونی وجود ندارد)رر ۲۴٫ التنبیه والاشراف، ص۱۰۶رر ۲۵٫ طبقات الامم،ص ۳۳رر ۲۶٫ اخبارالحکماء، ص۲۷۱رر ۲۷٫ طبقات الاطباء و الحکماء، ص۷۷رر ۲۸٫ الانساب، ورق ۴۹۹ ظرر ۲۹٫ الوزراء، ص۲۴رر ۳۰٫ تاریخ البیمارستانات فی الاسلام، ص۱۸۲رر ۳۱٫ المنتظم، ج۶، ص۱۴۶رر ۳۲٫ المنتظم، ج۶، ص۱۱۵ و ۱۲۱رر ۳۳٫ اخبار الحکماء، ص۱۳۱رر ۳۴٫ التنبیه و الاشراف، ص۱۰۶؛ عیون الانباء، ص۳۴۷رر ۳۵٫ الفهرست، ص۴۱۶ رر ۳۶٫ ابن الندیم گوید: «و کان فی بصره رطوبه لکثره اکله الباقلی» ابن جلجل گوید: «و عمی فی آخر عمره بما نزل فی عینیه» بیماری آب آوردن چشم را به عربی «الغشاوه المائیه» و به انگلیسی Cataract گویند.رر ۳۷٫ طبقات الاطباء، ص۷۸رر ۳۸٫ این تاریخ مطابق است با ۲۷ اکتبر سال ۹۲۵مرر ۳۹٫ رساله للبیرونی، ص۶رر ۴۰٫ الفهرست، ص۴۱۹؛ عیون الانباء، ص۳۵۸؛ شماره ۱۱۷ از فهرست بیرونی که در این مقدمه نقل شده است.رر ۴۱٫ الفهرست،ص۴۱۶رر ۴۲٫ شماره ۶۵ از فهرست بیرونیرر ۴۳٫ الفهرست، ص۴۱۸؛ اخبار الحکماء، ص۲۷۵٫ در هر دو (به جای شهید سهیل آمده) در عیون الانباء، ص۳۵۸ (علی بن شهید البلخی آمده)رر ۴۴٫ رسائل فلسفیه، ج۱، ص۲۹۲رر ۴۵٫ اعلام النبوه، ص۳۰ (نسخه عکسی دانشگاه تهران) در این نسخه به جای «حسین»، «ختن» دیده می شود.رر ۴۶٫ اخبارالحکماء، ص۲۷۵رر ۴۷٫Flügelرر ۴۸٫Brockelmannرر ۴۹٫ شماره ۷۹ از فهرست بیرونی.

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : احوال,آثار,افکار,رازیمقاله,دکتر,مهدی,محقق, نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 179 تاريخ : دوشنبه 6 شهريور 1396 ساعت: 3:35