شش عادت افراد همدل

ساخت وبلاگ

تعداد بازدید : ۵۰

ما می توانیم همدلی را در طول زندگی خودمان پرورش دهیم و از آن به عنوان یک نیروی رادیکال برای تحولات اجتماعی استفاده کنیم.

همدلی، توانایی درک احساسات و دیدگاه‌های دیگران، تعریف می‌شود. طبق تحقیقات، آدم‌های همدل گرایش به بخشندگیِ بیشتر دارند و نسبت به رفاه دیگران از خود علاقه نشان می‌دهند. آنها همچنین روابط شادتری را تجربه می‌کنند و از احساس بهزیستی فردی (personal well-being) بیشتری برخوردارند. دیدگاه قدیمی که مطابق آن انسان ذاتا موجودی معطوف به خود معرفی می‌شد، کنار زده شده است. شواهد نشان می‌دهد انسان موجودی ذاتا همدل است که برای همکاری اجتماعی و کمک متقابل ساخته شده است.

طی دهه‌ی‌ اخیر، دانشمندان علوم اعصاب یک «مدار همدلی» شامل ۱۰ بخش را در مغز انسان یافته‌اند. تخریب این مدار می‌تواند ما را از توانایی درک احساسات دیگران محروم کند. زیست‌شناسان تکاملی نشان داده‌اند که ما حیواناتی اجتماعی هستیم و به طور طبیعی، درست مانند عموزاده‌های ابتدایی خود، برای مراقبت از یکدیگر تکامل یافته‌ایم. روان‌شناسان هم معلوم کرده‌اند ما با روابط دلبستگی قدرتمندی که در دو سال اول زندگی شکل می‌دهیم برای همدلی کردن به دنیا می‌آییم.

تکامل همدلی در انسان به دوران کودکیِ او محدود نمی‌شود. بلکه ما می‌توانیم در گذر زندگی، همدلی را در وجود خود پرورش دهیم و از آن به عنوان ابزاری بنیادی در تحول اجتماعی سود ببریم. تحقیقات جامعه‌شناسی و روان‌شناسی به ما کمک می‌کند تا همدلی را به یک نگرش و بخشی از زندگی خود تبدیل کنیم. با این کار قادر خواهیم بود تا زندگی‌ خود و اطرافیان‌مان را بهبود ببخشیم.

عادت‌های آدم‌های بسیار همدل :

۱. درباره‌ی غریبه‌ها کنجکاوی به خرج می‌دهند.

آدم‌های بسیار همدل درباره‌ی دیگران به شکل سیری‌ناپذیری کنجکاوند. آنها با فردی که در کنارشان در اتوبوس نشسته است حرف می‌زنند. این آدم‌ها توانسته‌اند کنجکاوی طبیعی‌ِ دوران کودکی خود را – که همه‌ی ما داشته‌ایم اما جامعه آن را نابود کرده – حفظ کنند. برای آنها آدم‌های دیگر جالب‌ترند تا خودشان. اما آدم‌های همدل به نحوی رفتار نمی‌کنند که گویی مشغول بازپُرسی از دیگران هستند. در عوض، به توصیه‌ی استادز ترکل (Studs Terkel)، محقق تاریخ شفاهی، عمل می‌کنند که گفته است:

«پرسش‌گری علاقه‌مند باشید، نه یک بازپرس»

کنجکاوی موجب رشد همدلی در ما می‌شود زیرا به وسیله آن، با مردم خارج از حیطه‌ی معمول زندگی‌مان صحبت می‌کنیم و در مسیری متفاوت از زندگی و جهان‌بینی‌های خودمان قرار می‌گیریم. علاوه بر این کنجکاوی، به خودیِ خود برای ما مفید است. به عقیده‌ی مارتین سلیگمن (Martin Seligman)، کنجکاوی یکی از توانایی‌های شخصیتی مهم برای بالا بردن رضایت از زندگی محسوب می‌شود. همچنین درمانی مفید برای درد مزمن تنهایی‌ای است که گریبان یک سوم مردم امریکا را گرفته است.

برای پرورش کنجکاوی به چیزی بیش از یک صحبت کوتاه درباره‌ی آب و هوا نیاز دارید. برای این کار باید سعی کنید دنیای درون ذهن طرف مقابل را درک کنید. ما هر روز غریبه‌هایی را می‌بینیم. از راننده‌ی تاکسی‌ تا کارمند تازه‌واردی که همیشه ناهارش را به تنهایی می‌خورد. برای خودتان چالشی ترتیب دهید که هر هفته با یک غریبه سر صحبت را باز کنید. برای این کار تنها به کمی شجاعت نیاز دارید.

همدلی

۲. تعصبات را زیر سوال می‌برند و تشابهات را کشف می‌کنند.

همه‌ی ما درباره‌ی دیگران فرضیه‌هایی در ذهن خود داریم و آنها را به دسته‌بندی‌های عام تقسیم کرده و بر روی آنها برچسب‌ می‌گذاریم. برای مثال قومیت‌ها، مذاهب مختلف، احزاب و غیره. برای هر کدام از اینها پیش‌فرض‌هایی در ذهن‌مان داریم. مشکلِ داشتن این پیش‌داوری‌ها چیست‌؟ این فرض‌ها مانع می‌شوند که فردیت انسان‌ها را جدای از این القاب و دسته‌بندی‌های ذهنی درک کنیم. آدم‌های بسیار همدل با پیش‌فرض‌ها و تعصبات‌شان مقابله می‌کنند. برای این منظور آنها به جای مواردی که آنها را از دیگران سوا می‌کند بیشتر به دنبال اشتراک‌هایی می‌گردند که با آنها دارند.

۳. زندگی افراد دیگر را امتحان می‌کنند.

اگر فکر می‌کنید یخ‌نوردی و کایت‌سواری ورزش‌های مخاطره‌آمیز و چالش‌برانگیزی هستند، شاید بد نباشد همدلیِ تجربی را هم امتحان کنید. آدم‌های بسیار همدل با کسب تجربه‌ی مستقیم از زندگی دیگران، به همدلی دست پیدا کرده‌اند.

یک نمونه‌ی الهام بخش، جورج اورول‌ (George Orwell) است. اورول در دهه‌ی ۱۹۲۰ بعد از چندین سال زندگی در برمه‌ی هند (تحت استعمار بریتانیا) به عنوان افسر پلیس، به بریتانیا بازگشت تا زندگی افراد حاشیه‌ی اجتماع را تجربه کند. او می‌گوید: «می‌خواستم کاملا هویتم را مخفی کنم و به زیر پوست ستم‌دیدگان جامعه بروم.» او به همین منظور مانند یک ولگرد با لباسی مُندرس و کفشی پاره در خیابان‌های شرقی لندن همسایه‌ی گدایان شد. یافته‌های این دوره از زندگی‌اش که در کتاب «آس‌ و پاس‌ها در لندن و پاریس» منعکس شده است، تأثیر شگرفی بر تغییر باورها، اولویت‌ها و روابط اورول گذاشت. او در این مدت نه تنها فهمید که بی‌خانمان‌ها اراذلی مست نیستند بلکه با آنها دوستی‌های تازه برقرار کرد، نگاهش به مسئله‌ی نابرابری تغییر یافت و از این رهگذر مواد ادبی بسیار خوبی را نیز گردآوری کرد.

هر کدام از ما می‌توانیم تجربه‌ی مخصوص خودمان را خلق کنیم. مطابق با عقیده‌ی شخصی خود سعی کنید در اقدامات خیرخواهانه مشارکت داشته باشید و شخصا کاری برای دیگران انجام بدهید. می‌توانید تعطیلات‌تان را در روستاها و حاشیه‌ی شهرها، صرف کاری داوطلبانه کنید. راه مورد علاقه‌ی جان دیویی فیلسوف برای یادگیری را انتخاب کنید:

«تمام آموزش‌های اصیل از راه تجربه کردن به دست می‌آید»

۴. شنونده‌ای عالی هستند و درباره‌ی خودشان حرف می‌زنند.

برای اینکه خوش‌صحبتی و همدلی را ترکیب کنید به دو ویژگی نیاز دارید. اولی هنر گوش دادن عمیق است. مارشال روزنبرگ (Marshall Rosenberg)، گوش دادن عمیق را این‌گونه تعریف می‌کند: «توانایی حضور و مشاهده‌ی جریانات، احساسات و نیازهای خاصی که فرد همان لحظه در حال تجربه کردن است.» آدم‌های بسیار همدل با دقت به دیگران گوش می‌دهند و هر کاری بتوانند برای درک وضعیت احساسی و نیازهای فرد می‌کنند. فرقی هم ندارد که فرد مورد نظر دوستی باشد که به تازگی مبتلا به سرطان شده یا همسری که از او به خاطر کار تا نیمه‌های شب دلگیر است.

اما گوش دادن به تنهایی کافی نیست. دومین ویژگی، نشان دادن خود واقعی‌مان بدون ترس از آسیب دیدن است. لازم است برای همدلی نقاب‌مان را برداریم و احساسات‌مان را که برای برقراری یک پیوند همدلانه قوی ضرورت دارد آشکار کنیم. همدلی یک خیابان دو‌طرفه است و در بهترین حالت بر مبنای درک مشترک، به وسیله‌ی تبادل باورها و تجربیات مهم، شکل می‌گیرد.

۵. الهام‌بخش حرکت‌ها و تغییرات اجتماعی هستند.

اکثر نمونه‌هایی که از همدلی به ذهن‌ می‌رسد در سطح فردی تعریف می‌شوند. اما آدم‌های بسیار همدل باور دارند همدلی می‌تواند علاوه بر این، پدیده‌ای جمعی نیز باشد که تغییرات بنیادین اجتماعی را به دنبال بیاورد.

کافی است به جنبش‌های ضد برده‌داری قرن ۱۸ و ۱۹ در دو سوی اقیانوس اطلس نگاهی بیندازید. همان‌طور که آدام هاچ‌چیلد، روزنامه‌نگار، به ما یادآوری می‌کند «هواداران براندازی، نه بر متون مقدس که بر همدلی انسان‌ها امید دارند.» آنها تمام تلاش خود را به کار بُردند تا افراد رنج حقیقی کسانی را که در مزارع و کشتی‌های برده‌داری تجربه می‌کردند درک کنند.

به همین شکل، جنبش اتحادیه‌ی جهانی کارگران از رشد همدلی میان کارگرانی به وجود آمد که در بهره‌کشی‌ای که از آنها می‌شد اشتراک داشتند. واکنش‌ پُرقدرت و جمعیِ مردم به سونامی سال ۲۰۰۴ اقیانوس هند، (معروف به سونامی آسیا) که جان بسیاری را گرفت و خسارات فراوانی به بار آورد، از دل احساس همدلی با قربانیانی پدید آمد.

همدلی در مقیاس جمعی زمانی که بذر آن را در وجود کودکان بکاریم بیشترین احتمال به بار نشستن را دارد. فراتر از آموزش، چالش بزرگ در این است که شبکه‌های اجتماعی چگونه می‌توانند قدرت همدلی را در جهت حرکت‌های جمعیِ اجتماعی هدایت کنند. توئیتر ممکن است مردم را برای اشغال وال‌استریت یا بهار عربی به خیابان‌ها کشانده باشد، اما آیا می‌تواند ما را متقاعد کند برای رنج غریبه‌های دور افتاده واقعا اهمیت قائل شویم؟ خواه این غریبه‌ها کشاورزان خشکسالی‌ زده‌ی آفریقا باشند یا نسل آینده‌ای که ناچارند عواقب سبک زندگی آلوده‌ کننده‌ی محیط زیست روزگار ما را به جان بخرند. این اتفاق تنها زمانی ممکن است رخ دهد که شبکه‌های اجتماعی یاد بگیرند نه فقط اطلاعات بلکه ارتباطات همدلانه را نیز گسترش دهند.

۶. تصورات بلندپروازانه دارند.

آخرین خصوصیت آدم‌های بسیار همدل این است که، فقط با کسانی که معمولا نیازمند همدلی به نظر می‌رسند همدلی نمی‌کنند، بلکه همدلی آنها فراگیرتر است. ما فکر می‌کنیم همدلی را باید برای گروه‌های خاص، گروه‌های حاشیه‌ای اجتماع یا کسانی که در رنج هستند، استفاده کنیم. این کار گرچه لازم است اما به ندرت کافی است. ما همچنین نیاز داریم با مردمی که دارای عقیده‌ی متفاوت از خودمان هستند یا کسانی که از جهاتی «دشمن» ما محسوب می‌شوند همدلی کنیم.

برای نمونه، موضوع گرمایش زمین را در نظر بگیرید. اگر بخواهید تدابیر کارآمدی برای سوق دادن مدیران شرکت‌های نفتی به سمت انرژی‌های تجدید‌پذیر پیدا کنید، لازم است برای درک انگیزه‌ها و افکار آنها خودتان را به جای مدیر یکی از این شرکت‌ها قرار دهید. استفاده از این «همدلی ابزاری» که گاهی از آن با نام «مردم‌شناسی تأثیرگذاری» یاد می‌شود، می‌تواند بسیار کارگشا باشد. همدلی با کسانی که با آنها مخالفیم علاوه بر این، راهی به سوی مدارای اجتماعی نیز هست. تفکر گاندی در زمان تنش‌ میان مسلمانان و هندوها که مقدمات استقلال هند در سال ۱۹۴۷ را فراهم کرد چنین بود:

«من مسلمانم، و هندو ام، و مسیحی و یهودی ام.»

سازمان‌ها نیز باید به تفکرات همدلانه خود بها دهند. بیل درایتون (Bill Drayton) معروف به «پدر کارآفرینی در حوزه‌ی اجتماعی» اعتقاد دارد که، استادانه همدلی کردن در عصر تغییرات سریع تکنولوژیکی، مهارتی حیاتی در کسب‌ و کار به شمار می‌رود، زیرا کار تیمی و رهبری موفق بر پایه‌ی آن امکان‌پذیر است. در مؤسسه‌ی تأثیر‌گذار او، اشوکا (Ashoka)، برنامه «آغازِ همدلی» برای انتقال ایده‌های همدلی به رهبران کسب‌وکارها، سیاست‌مداران و تعلیم‌دهندگان در سراسر دنیا به کار گرفته شده است.

قرن ۲۰ ام برای بشر سده‌ی درون‌نگری بود. زمانی که آموزش‌های خودیاری و درمان‌های روان‌شناسی تشویق‌مان می‌کرد به عنوان بهترین گزینه برای خودشناسی و پیدا کردن راه زندگی به درون خودمان نگاه بیندازیم. اما این روش نگاهمان را به نوک بینی‌های‌مان محدود کرد. قرن ۲۱ ام باید زمان همدلی باشد. سده‌ای که خودمان را نه به سادگی از مسیر درون‌ اندیشی، بلکه با رشد علاقه و توجه به زندگی دیگران بشناسیم. ما به همدلی برای ساخت نوع تازه‌ای از انقلاب نیاز داریم. نه انقلاب‌های قدیمی که بر پایه‌ی قوانین، نهادها یا سیاست‌ها شکل می‌گرفتند؛ بلکه تحولی بنیادین در روابط انسانی.

منبع : six habits of highly empathic people

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

  • متوسط ()

  • بی فایده ()

  • خوب ()

  • عالی ()

مطالب مرتبط :

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : افراد, نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 201 تاريخ : يکشنبه 12 شهريور 1396 ساعت: 11:50