سوفی به چه معناست؟ | سوفی یعنی چه؟

ساخت وبلاگ
سوفی به چه معناست سوفی یعنی چه

سوفی به چه معناست واژه سوفی یا صوفی در ادبیات ایران جایگاه ویژه ای دارد در زیر به بررسی لغوی و تاریخی این واژه پرداخته شده است

در زیر از سه منظر به بررسی واژه «سوفی» می پردازیم:

1.قول ابوریحان بیرونی وتابعین وی است. آن ها می گویند«صوفی»از سوف که کلمه یونانی است گرفته شده و به معنای حکمت ودانش است. می گویند واژه سوف به معنای دانش وارد لغت عرب شد و سپس سین تبدیل به صاد شده است .پس صوفی یعنی دانشمند.

این نظریه مردود است .به جهت این که علمای علم حروف ،سین یونانی را همه جابه معنای سین ترجمه کرده اند وشاهد زنده آن کلمه «فلسفه»است که اصل آن همان واژه سوف است که با ورود به لغت عرب،سین تبدیل به صاد نشده است.

2.سخن بعضی از متصوفه است که گفته اند صوفی مشتق از «صفّه»است .این عده سعی دارند آنان را به اصحاب صفّه که یاران پیامبر بودند و به جهت فقر و نداری روی سکو زندگی می کردند،برسانند.

این سخن نیز مردود است .چرا که این جریان یک واقعه تلخ اقتصادی بود که پیامبر (ص) آن ها را یک به یک از آن شرایط بیرون آورد ومتحول کرد، درعین حال صوفیه برای اثبات این نظر هیچ سندی ارائه نداده اند. در ضمن واژه صوفی اگر از صفّه مشتق شده بود باید «صفّی» می شد نه صوفی.

3. از اهمیت ویژه ای برخوردار است .زیرا روایات معصومین (ع)وشواهد تاریخی مؤید آن است وبسیاری از محققان وطرفداران صوفیه آن را پذیرفته اند.براساس این دیدگاه واژه صوفی از «صوف»به معنای پشم گرفته شده است ،چون صوفیان اولیه لباس های پشمینه می پوشیدند.دکتر اسداله خاوری از پیروان فرقه صوفی ذهبیه نیز در کتاب خود این نظریه راتأیید می کند.دکتر عبدالحسین زرین کوب از مدافعان تصوف می نویسد:در میان ریشه شناسی هایی که برای کلمه صوفی پیشنهاد شده است محتمل ترینشان بی شک آن است که صوفی را از صوف به معنای پشم مشتق می داند . صوفیان به عنوان نشانه ای از فقر دینی خود،جامه های پشمی خشن به تن می کردند.

«صوفی» به چه معناست؟

دانشوران بر سر مبدأ اشتقاق کلمه ی صوفی قیل و قال بسیار می کنند. ولی نظر من ابن است که درباره ی مفهوم دقیق آن دلیلی برای جدال وجود ندارد. اکنون نظری سریع و اجمالی به کوششهای مختلفی که علمای لغت و فرهنگ نویسان در این باره به عمل آورده اند می افکنیم :

1. بعضی می گویند صوفیان به واسطه ی پاکی (صفا)ی دلشان و به خاطر خلوص عملشان (آثار) ملقب به صوفی شده اند. به قول بشر بن حارث «صوفی آن است که دلش نسبت به خدا بی ریا (با صفا) باشد». اما اگر بپذیریم که کلمه ی صفوی از «صفا» مشتق می شود باید صورت درست این کلمه صفوی باشد نه صوفی !

2. گروه دیگری تصور می کنند صوفیان از این نظر صوفی نام گرفته اند که در حضور خداوند در مرتبه ی (صف ) اول قرار دارند و این بدان سبب است که سیر آرمانهای ایشان و حرکت قلبشان و توقف سر آنها به سوی اوست . به هر حال چنانچه کلمه ی صوفی به صف (مرتبه ) راجع باشد ناچار صورت این کلمه صفی خواهد بود نه صوفی .

3. بعضی دیگر گفته اند ایشان را از آن جهت صوفی خوانده اند که صفاتشان شبیه به صفات ، اصحاب صُغه است که در زمان پیامبر خدا به سر می بردند. اصحاب صفه یار و دیار را ترک می گفتند و از خاندان و دوستان دوری می گزیدند و از مناع دنیا فقط به اندازه ی ضرورت برمی داشتند تا بدن عریان خویش را بپوشانند و رنج گرسنگی را التیام بخشند. از یکی از اینان پرسیدند صوفی کیست ؟ جواب داد «صوفی کسی است که نه مالک و نه مملوک باشد»، و از این بیان منظورش آن بود که صوفی بنده ی آرزوها و شهوات خویش نیست . اما اگر واژه ی صوفی از صفه گرفته شده باشد باید صورت درست آن صفی باشد و نه صوفی .

4. آخرین نظر در این باره آن است که گفته اند صوفیان را به خاطر عادتی که به پوشیدن صوف (پشم ) داشته اند صوفی گفته اند. در هر حال اگر اشتقاق کلمه صوفی از صوف مودر قبول قرار گیرد، شکل این کلمه درست است و این تغییر از منظر فن اشتقاق صحیح خواهد بود. ابوبکر کلاباذی (1) می گوید این کلمه در عین آنکه از واژه ی صوف آمده واجد معانی لازم چون : اعراض از دنیا، روح را متمایل به جهان دیگر کردن ، دائم السفر بودن ، اعراض جستن روح از لذات جسمانی ، ترک یار و دیار گفتن ، تهذیب سلوک ، پالایش دل ، شرح صدر و استعداد ارشاد نیز هست .

ابن خلدون نیز بر این عقیده بود که واژه ی صوفی از صوف مشتق است ولی لازم است به یاد داشته باشیم که صرفاً با پوشیدن پارچه ی درشت مویین و صوف خشن نمی توان صوفی شد. همان طوری که هجویری گفته است پاکی (صفا) موهبتی است الاهی و صوف لباسی است در خور گوسفندان این بیان نظم دلکش سعدی را به یاد می آورد که می فرماید:

در کوه و دشت هر سبعی صوفیی بدی گر هیچ سودمند بدی صوف بی صفا.

مطابق تحقیقات و پژوهشهایی که امام قشیری کرده ، کلمه ی صوفی اندکی پیش از انقضای قرن دوم هجری یا 822 مسیحی مقبولیت عام یافت . پس از درگذشت رسول اکرم (ص ) صحابت عنوانی بود که به وسیله ی مردم آن عصر پذیرفته شد. این مردم به هیچ عنوان دیگری نیاز نداشتند، زیرا صحابی بودن به اتفاق آرای عالی ترین و بهترین عنوان به شمار می رفت . در آن عصر کسانی که با اصحاب پیامبر معاشرت داشتند تابعان نامیده شدند و تابعان عنوانی بود که به پیروان تابعان اطلاق می گردید.

امام قشیری صاحب رساله ی قشیریه تصوف را به معنی صفا یعنی پاکیزگی حیات درون و برون می گیرد و اظهار می دارد که «صفا چیزی است شایان ستایش که به هر زبانی می توان ابراز کرد و از ضد آنکه آلودگی و ناپاکی است باید اجتناب ورزید.» از ابوالحسین نوری پرسیدند تصوف چیست ؟ وی در جواب گفت : «تصوف چیزی جز ترک لذات نفسانی نیست ». از نظر ابوعلی قزوینی تصوف چیزی غیر از آدابی خرسندی آور نیست . ابوسهل صعلو کی تصوف را «پرهیز از چون و چرا» تعریف می کند، و عقیده ی ابومحمد جریری این است که تصوف عبارت است از تخلق به عادات حسنه و رهایش قلب از شهوات قلب از شهوات و وسوسه های شیطانی .

پس موافق گفتار این صوفیان بزرگ روشن می شود که تصوف چیزی جز پالایش و تهذیب حواس واراده نیست . تصوف عبارت از فنای اراده ی فرد در اراده ی الاهی است و آن ایجاد سدمحکمی است بین طهارت دل و یاجوج و مأجوج لذات و شهوات . به عبارت دیگر تصوف انضباط فردی است یعنی اجرای او امر و پرهیز از نواهی . به این ترتیب تصوف ، انضباط صرف اسلامی است . در این نظام با عمل به وظایف و الزاماتی که هیچ گاه نباید ترک شوند، شخصیت و حیات معنوی فرد مسلم تکون می یابد.

اصحاب یمین مردمی هستند که به جهان غیب ایمان دارند، نماز می گزارند و در دلهای خود به روز بازپسین ایمانی استوار دارند. آنان در پرتو لطف پرودرگار خویش در راه راست می خرامند. اصحاب شمال آنهایی هستند که ایمان را به یکسو انداخته اند و در پی خدایان دروغین می روند. قرآن اینان را به مردمی که هدایت را به ضلالت فروخته اند و از راه راست منحرف شده اند توصیف می کند. بنابراین طبقه بندی ، ملاک داوری دل آگاهی است ، اما باید دید که دل آگاهان یا «مقربان » کیانند. مقربان همان اصحاب یمین نیستند، چه اگر بودند لزومی نداشت تا در یک طبقه دیگر ذکر گردند. به عقیده ی صوفیان ، مقربان کسانی هستند که نه تنها به صراط مستقیم خدا می گرایند، بلکه رابطه ی صحیح بین حق و خلق یا بین خالق و مخلوق و یا بین خدا و انسان نیز بر آنان پوشیده نیست . برای اینکه مطلب بیشتر روشن شود می گوییم اصحاب یمین آنهایی هستند که خالق خود را به عنوان الله یا خدای خویش می نگرند و فقط از او کمک می جویند و اعتقاد دارند که به جز او خدای نیست و بر ماست که او را بندگی کنیم و از او یاری جوییم . اما کسانی که خدایانی برای خویش می سازند و ایشان را عبادت می کنند و از ایشان استمداد می جویند و دینی را که خدای واحد مهربان فرستاده است رد می کنند، اصحاب شمال نام می گیرند. بالاخره مقربان آنهایی هستند که نه تنها خالق خود را خدای خود می داند و او را فقط می پرستند و از او کمک می خواهند بلکه از رابطه ی نزدیکی که میان ایشان و خالقشان وجود دارد آگاهند. از این نظر است که صوفی بزرگ شیخ شهاب الدین سهروردی در کتاب معروف عوارف المعارف (فصل اول ) می گوید گرچه اصطلاح صوفی در قرآن کریم استعمال نشده است ، کلمه ی «مقرب » بر همان معنی که از اصطلاح صوفی منظور است دلالت ضمنی دارد.

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 216 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 22:29