نظریه روابط شی (ملانی کلاین) ۲

ساخت وبلاگ

تعداد بازدید : ۵۳

مکانیسم های دفاعی 

ملانی کلاین معتقد بود که کودکان از همان اوایل کودکی، از چند مکانیسم دفاعی روان استفاده می کنند. این احساس های مخرب شدید، از اضطراب های دهانی-سادیستی مربوط به پستان ناشی می شوند. کودکان برای کنترل این اضطراب ها، از چند مکانیزم دفاعی روان، مانند درون فکنی، فرافکنی، تقسیم کردن و همانند سازی فرافکن استفاده می کنند.

۱- درون فکنی introjection

کودکان درباره جذب کردن ادراک ها و تجربیاتی که با شی بیرونی، در آغاز پستان مادر، به داخل بدنشان داشته اند، خیال پردازی می کنند. درون فکنی با اولین تغذیه کودک آغاز می شود، یعنی زمانی که کودک تلاش می کند پستان مادر را به درون بدنش جذب کند. معمولا کودک سعی می کند اشیای خوب را به عنوان محافظی علیه اضطراب، درون فکنی کند. با این حال اشیای بد را نیز برای کسب کنترل بر آنها درون فکنی می کند. اشیای خطرناک درون فکنی شده، می توانند کودک را وحشت زده کرده و پس مانده های ترسناک را باقی بگذارند که ممکن است در رویاها یا در علاقه به قصه پریان مانند گرگ بزرگ بد یا سفید برفی و هفت کوتوله ابراز شوند.

اشیای درون فکنی شده تحت تاثیر خیال های کودکان قرار می گیرند. برای مثال کودکان درباره اینکه مادرشان همیشه حضور خواهد داشت، خیال پردازی می کنند، یعنی احساس می کنند مادرشان همیشه داخل بدن آنهاست.

۲- فرافکنی Projection

درست به همان صورتی که کودکان برای جذب اشیای خوب و بد از درون فکنی استفاده می کنند، برای خلاص شدن از آنها از فرافکنی استفاده می نمایند. فرافکنی این خیال است که احساس ها و تکانه های خود فرد در واقع، در فرد دیگر قرار دارند.

کودکان تصورات بد و خوب را به اشیای بیرونی، به ویژه والدین خود فرافکنی می کنند. فرافکنی به افراد امکان می دهد باور کنند که عقاید ذهنی خودشان درست هستند.

۳- تقسیم کردن splitting

کودکان فقط می توانند جنبه های خوب و بد خودشان و اشیای بیرونی را با تقسیم کردن آنها، یعنی با جدا نگه داشتن تکانه های ناسازگار، کنترل کنند. برای جدا کردن اشیای خوب و بد، خود (Ego) باید خودش تقسیم شده باشد. بنابراین، کودکان تصویری از «من خوب» و «من بد» پرورش می دهند که آنها را قادر می سازد تکانه های لذت بخش و مخرب به سمت اشیای بیرونی را حل و فصل کنند.

تقسیم کردن می تواند تاثیر مثبت یا منفی بر کودک داشته باشد. در صورتی که این مکانیزم افراطی یا خشک نباشد، می تواند مکانیزم مفیدی باشد. این مکانیزم افراد را قادر می سازد تا جنبه های مثبت و منفی خودشان را در نظر داشته باشند، رفتارشان را به صورت خوب یا بد ارزیابی کنند و افراد آشنای دوست داشتنی را از دوست نداشتنی، متمایز کنند.

از سوی دیگر، تقسیم کردن خشک و افراطی می تواند به سرکوبی بیمارگون منجر شود. در این صورت نمی توانند تجربیات بد را در خود خوب درون فکنی کنند. چنانچه کودکان نتوانند رفتار بد خودشان را بپذیرند، در این صورت باید تکانه های مخرب و وحشتناک را سرکوب کنند.

۴- همانند سازی فرافکن  Projective identification

کودکان با استفاده از این مکانیزم، قسمت های ناخوشایند خودشان را جدا می کنند، آنها را به شی دیگری فرافکنی می کنند و سرانجام به شکل تغییر یافته یا تحریف شده، به درون خودشان بر می گردانند.

همانند سازی فرافکن بر روابط میان فردی بزرگسالان تاثیر قدرتمندی دارد. بر خلاف فرافکنی ساده که فقط می تواند در عالم خیال وجود داشته باشد، همانند سازی فرافکن فقط در دنیای واقعی روابط میان فردی وجود دارد.

ملانی کلاین

درونی سازی Internalization

در رویکرد روابط شیی، وقتی از درونی سازی صحبت می شود یعنی اینکه، فرد جنبه هایی از محیط بیرون را جذب یا درون فکنی می کند و بعد آنها را در چارچوبی که از لحاظ روان شناختی معنی دار است، سازمان می دهد. در نظریه کلاین، سه درونی سازی مهم، من (Ego)، فرا من و عقده ادیپ وجود دارد.

ایگو

کلاین معتقد بود که من، یا خودپنداره فرد، خیلی زودتر از آنچه فروید فرض کرده بود به پختگی می رسد. گرچه فروید معتقد بود من هنگام تولد وجود دارد، اما کارکردهای روانی پیچیده را تا تقریبا ۳ یا ۴ سالگی به آن نسبت نداد. از نظر فروید، کودک خردسال تحت سلطه نهاد قرار دارد.

کلاین عمدتا نهاد را نادیده گرفت و نظریه خود را بر پایه توانایی اولیه من در درک کردن هر دو نیروی مخرب و محبت آمیز و کنترل آنها از طریق تقسیم کردن، فرافکنی و درون فکنی قرار داد.

کلاین(۱۹۵۹) معتقد بود که گرچه من هنگام تولد عمدتا سازمان نیافته است، با این حال به قدر کافی قوی هست که اضطراب را احساس کند، از مکانیزم های دفاعی استفاده کند و روابط شی اولیه را به صورت خیالی و واقعی برقرار نماید. من با اولین تجربه کودک در ارتباط با تغذیه شروع به رشد می کند. کودک پستان بد را نیز تجربه می کند. کودک هر دو پستان خوب و بد را درون فکنی می کند و این تصورات، هسته اصلی گسترش بیشتر من را فراهم می آورد. تمام تجربیات، بر حسب اینکه چگونه با پستان خوب و بد ارتباط داشته باشند، ارزیابی می شوند.

با این حال قبل از اینکه من یکپارچه نمایان شود، ابتدا باید تقسیم شود. کلین معتقد بود که کودکان ذاتا برای یکپارچگی تلاش می کنند، اما در عین حال، مجبورند به نیروهای متضاد مرگ و زندگی رسیدگی کنند که این در تجربه آنها با پستان خوب و پستان بد انعکاس می یابد.

من نو شکفته برای اجتناب از گسیختگی، باید خویشتن را به من خوب و من بد تقسیم کند. من خوب در صورتی وجود دارد که کودکان از شیر و محبت سیراب شوند، من بد در صورتی تجربه می شود که آنها شیر و محبت دریافت نکنند. وقتی کودکان رشد می کنند، برداشت آنها واقع بینانه تر می شود.

سوپر ایگو

برداشت کلاین از فراخود، دست کم از سه نظر با فروید تفاوت دارد.

  1. اول اینکه فراخود خیلی زودتر نمایان می شود،
  2. دوم اینکه پیامد عقده ادیپ نیست 
  3. سوم اینکه خیلی خشن تر و ظالم تر است.

کلاین (۱۹۳۳) از طریق روان کاوی کودکان خردسال، به این تفاوت ها رسید.

فروید معتقد بود، فراخود از دو زیر سیستم تشکیل می شود. خود آرمانی که احساس های حقارت را ایجاد می کند و وجدان که به احساس گناه منجر می شود. کلاین قبول دارد که فراخود پخته تر، احساس گناه و حقارت ایجاد می کند، اما تحلیل کودکان خردسال باعث شد که او باور کند فراخود اولیه به جای احساس گناه، وحشت تولید می کند.

از نظر کلاین، کودکان خردسال می ترسند بلعیده و قطعه قطعه و تکه پاره شوند، ترس هایی که به شدت با مخاطرات واقعی تناسب ندارند. خود کودک برای کنترل این اضطراب، لیبیدو (زیست مایه) را علیه غریزه مرگ بسیج می کند. با این حال، غرایز زندگی و مرگ نمی توانند به طور کامل تفکیک شوند، بنابراین خود مجبور می شود از خودش در برابر اعمال خویش دفاع کند. این دفاع اولیه خود، شالوده رشد فراخود را تشکیل می دهد که خشونت شدید آن، واکنشی است به دفاع پرخاشگرانه خود (Ego) علیه تمایلات مخرب خودش.

فراخود خشن و ظالم، مسبب بسیاری از گرایش های ضد اجتماعی و تبهکارانه در بزرگسالان است.

کلاین فراخود کودک ۵ ساله را خیلی شبیه روش فروید توصیف می کند. فراخود در ۵ یا ۶ سالگی، اضطراب کم، اما احساس گناه زیادی را برانگیخته می کند. در حالی که فراخود به تدریج به صورت وجدان معقول در می آید، مقدار زیادی از خشونت خود را از دست می دهد. با این حال، کلاین نظر فروید را در این باره که فراخود پیامد عقده ادیپ است، رد کرد. به جای آن، تاکید کرد که فراخود همراه با عقده ادیپ رشد می کند و سرانجام بعد از اینکه عقده ادیپ حل می شود، به صورت احساس گناه معقول در می آید.

عقده ادیپ

برداشت کلاین از چند نظر با برداشت فروید در مورد عقده ادیپ تفاوت دارد.

اول اینکه کلاین اعتقاد داشت که عقده ادیپ خیلی زودتر از سنی که فروید مطرح کرد، شروع می شود. در مرحله آلتی (phalic)، در حدود ۳ یا ۴ سالگی به اوج خود می رسد.

دوم اینکه کلین معتقد بود بخش مهمی از عقده ادیپ، ترس کودکان از تلافی والدشان بخاطر خیال آنها در مورد خالی کردن بدن والد است.

سوم اینکه، او بر اهمیت حفظ کردن احساس های مثبت کودکان نسبت به پدر و مادر در طول سال های ادیپی تاکید کرد.

چهارم اینکه، او فرض کرد که عقده ادیپ در مراحل اولیه آن، در هر دو جنس به نیاز یکسانی خدمت می کند، یعنی تشکیل دادن نگرش مثبت به شی خوب و ارضا کننده (پستان یا آلت مردی) و اجتناب از شی بد و هولناک (پستان یا آلت مردی).

در این موضع، کودکان هر دو جنس می توانند عشق خود را به صورت متناوب یا همزمان به سمت هر دو والد هدایت کنند، کلاین مانند فروید فرض کرد که پسرها و دخترها سرانجام عقده ادیپ را به صورت متفاوتی تجربه خواهند کرد.

رشد ادیپی زنانه

در آغاز رشد ادیپی زنانه در طی چند ماه اول زندگی تشکیل می شود. دختر بچه پستان مادرش را به صورت خوب و بد می بیند. بعدا در حدود ۶ ماهگی، پستان را بیشتر مثبت در نظر می گیرد. بعدا مادر کامل خود را سرشار از چیزهای خوب در نظر می گیرد و این نگرش باعث می شود که تصور کند چگونه بچه ها ایجاد می شوند.

او تصور می کند که آلت پدرش، مادرش را با مواد غنی، از جمله بچه تغذیه می کند. چون دختر بچه آلت پدر را به صورت دهنده ی بچه در نظر می گیرد، رابطه مثبتی با آن برقرار کرده و خیال می کند که پدرش بدن او را از بچه پر خواهد کرد. اگر مرحله ادیپی زنانه به آرامی پیش برود؛ دختر بچه موضع زنانه می گیرد و با هر دو والد رابطه مثبتی برقرار می کند.

تحت شرایط نه چندان ایده آل، دختر بچه مادر خود را به عنوان رقیب در نظر می گیرد و در این باره خیال پردازی می کند که مادرش را از آلت پدر خود می رباید و بچه های او را می دزدد. آرزوی دختر بچه به دزدیدن مادرش، ترس پارانوئید ایجاد می کند مبنی بر اینکه مادرش با صدمه زدن به او یا گرفتن بچه های وی، تلافی خواهد کرد.

اضطراب اساسی دختربچه از این ترس ناشی می شود که مادرش به درون بدن او آسیب رسانده باشد، اضطرابی که فقط زمانی می تواند برطرف شود که او بعدها بچه سالمی را به دنیا آورد. به عقیده کلاین، رشک آلت مردی، از آرزوی دختربچه برای درونی کردن آلت پدر و بچه دار شدن از او ناشی می شود. کلاین معتقد بود که دختر در طول دوره ادیپی، دلبستگی عمیق به مادرش را حفظ می کند.

رشد ادیپی مردانه

در طول چند ماه اول رشد ادیپی، پسر مقداری از امیال دهانی خود را از پستان مادرش به آلت تناسلی پدرش تغییر جهت می دهد. در این زمان، پسربچه در موضع زنانه اش قرار دارد، یعنی نگرش همجنس گرانه منفعل را نسبت به پدرش اختیار می کند. بعدا به سمت رابطه دگرجنس گرا با مادرش پیش می رود، اما به خاطر احساس همجنس گرای قبلی خود نسبت به پدرش، می ترسد پدرش او را اخته کند. کلین معتقد بود که این موضع همجنس گرای منفعل، شرط لازم برای تشکیل رابطه دگر جنس گرای سالم پسر با مادرش است. پسر قبل از اینکه بتواند برای آلت تناسلی خود ارزش قایل شود، باید در مورد آلت تناسلی پدر احساس خوبی داشته باشد.

وقتی پسر رشد می کند؛ تکانه های دهانی-سادیستی را نسبت به پدرش پرورش می دهد و می خواهد آلت مردی وی را با دندان بکند و او را به قتل برساند. این احساس، اضطراب اختگی و ترس از اینکه پدرش با کندن آلت مردی او دست به تلافی خواهد زد را تحریک می کند. این ترس، پسربچه را متقاعد می سازد که آمیزش جنسی با مادرش به شدت برای او خطرناک خواهد بود.

عقده ادیپ پسر فقط تا اندازه ای توسط اضطراب اختگی او حل می شود. عامل مهم تر، توانایی او در برقراری روابط مثبت با هر دو والد به طور همزمان است.

در مورد دخترها و پسرها، حل شدن سالم عقده ادیپ بستگی دارد به توانایی آنها در اجازه دادن به پدر و مادرشان که کنار هم قرار گیرند و با یکدیگر آمیزش جنسی داشته باشند. احساس مثبت کودکان نسبت به هر دو والد، بعدها روابط جنسی بزرگسالی آنها را تقویت خواهد کرد.

خلاصه نظریه کلاین

کلاین معتقد بود که افراد با دو سائق نیرومند، غریزه مرگ و غریزه زندگی به دنیا می آیند. کودکان علاقه زیاد به پستان خوب و بیزاری شدید از پستان بد را پرورش می دهند. فرد در تمام عمر می کوشد بین این تصورات روانی ناهشیار خوب و بد سازش برقرار کند. مهم ترین مرحله زندگی چندماه اول است، زمانی که روابط مادر و اشیای مهم دیگر، الگویی را برای روابط میان فردی بعدی تشکیل می دهد. توانایی بزرگسالان در عشق ورزیدن یا متنفر شدن، از این روابط شی اولیه سرچشمه می گیرد.

منابع :

۱- نظریه های شخصیت / جس فیست، گرگوری فیست / ترجمه : یحیی سیدمحمدی

۲- نظریه های شخصیت / حمزه گنجی، مهدی گنجی

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

  • متوسط ()

  • بی فایده ()

  • خوب ()

  • عالی ()

مطالب مرتبط :

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 128 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 22:11