کره شمالی، کره جنوبی/مقاله ای از فریدون مجلسی

ساخت وبلاگ
کره شمالی, کره جنوبی مقاله ای از فریدون مجلسی

سرنوشت کره شمالی باید برای کشورهای جهان پندآموز باشد تا هرچه بیشتر از انزوای سیاسی بپرهیزند انزوای سیاسی استقلال نیست مکتوب زیر مقاله ای است از فریدون مجلسی در باب وضیعت سیاسی کره شمالی و کره جنوبی و نگاهی اجمالی به تاریخ صاحبان قدرت در این نظام ها در ادامه بیشتر بخوانید

وقتی با تسلیم ژاپن جنگ جهانی دوم در جبهه شرق آسیا پایان یافت، نیروهای کمونیست کره که با اشغالگران ژاپنی در ستیز بودند، به فرماندهی کیم ایل سونگ در شمال مدار ۳۸ درجه با پشتیبانی استالین و مائوتسه تونگ، دولتی کمونیستی در بالای مدار ۳۸ درجه در پیونگ یانگ تشکیل دادند و نیروهای مورد حمایت آمریکا در جنوب همان مدار، دولتی به اصطلاح لیبرال به ریاست سینگمان ری تشکیل دادند که در تابستان ۱۹۵۰، در زمانی که نهضت ملی ایران داشت شکل می گرفت، نیروهای کمونیست با پشتگرمی به توسعه طلبی استالین و مائو، ناگهان از مدار ۳۸ درجه گذشتند و به کره جنوبی هجوم آوردند. جنگ کره آغاز شد؛ جنگی که آغاز داغ «جنگ سرد» دو بلوک کمونیستی و سرمایه داری بود.

آمریکا به سازمان ملل متحد متوسل شد و برای نخستین بار به استناد حمایت مجمع عمومی، زیر پرچم سازمان ملل به مقاومت در برابر نیروهای کمونیست پرداخت. اکنون پای حیثیت دو مکتب متخاصم در میان بود؛ شورویِ استالین و چینِ نوپای مائو سرسختانه از نیروهای کمونیست پشتیبانی می کردند. این جنگ سه سال بعد، در تابستان ۱۹۵۳ با بن بست مواجه شد. صدها هزار شهروند نظامی و غیرنظامی آمریکایی و نیروهای اروپایی و کانادایی و استرالیایی و ترک و البته کره ای و روس و چینی کشته شدند که شمارشان از ۵ میلیون نفر تجاوز می کرد. استالین در مارس ۱۹۵۳ درگذشت و در تابستان همان سال یعنی در واقع دو سه ماه قبل از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، طرفین جنگ پس از دادن بیش از ۵میلیون کشته و دو کشور ویران کره شمالی و جنوبی، بدون هیچ دستاوردی در پشت همان مدار ۳۸ درجه به متارکه ای تن دادند که هنوز ادامه دارد.

اکنون ۶۴ سال از آن زمان گذشته است. در این فاصله دو نیمهٔ کره به التیام بخشیدن زخمهای آن جنگ خشن مشغول بوده اند. برای بلوک کمونیست، سربلندی و موفقیت کره شمالی، نشانه برتری و موفقیت نظام کمونیستی، و برای آمریکا و غرب، سربلندی و موفقیت کره جنوبی نشانه برتری و موفقیت لیبرال دمکراسی بود. جالب اینکه کره شمالی وارث پایتخت قدیمی بخش بزرگتر و حاصل خیزتر کشور با مساحت ۱۲۰هزار کیلومتر مربع و ۲۵ میلیون جمعیت است، و کره جنوبی قدری بیش از ۱۰۰هزار کیلومتر مربع با ۵۱ میلیون جمعیت است؛ اما این دو کشور در طی این ۶۴ سال مسیر کاملاً متفاوتی را پیموده اند.

دولت به ظاهر لیبرال و درواقع دیکتاتوری فاسد سینگمان ری در کره جنوبی را با حکومت باتیستا رئیس جمهور فاسد کوبا مقایسه می کردند که با شورش فیدل کاسترو و چِه گوارا فروپاشید. اگر قرار به مقایسه در مسابقه دو نظام باشد، باید در مقایسه با کره جنوبی که دورانش را با حکومت فاسد سینگمان ری آغاز کرد، گفت مسیری که دولت های آرمان گرای کیم ایل سونگ و فیدل کاسترو پیمودند، نشان دهنده ناکامی و شکست کامل است. در این فاصله دولت شوروی که نخستین ابَردولت کمونیستی و نماد قدرت و مبارزه ضداستعمار و حامی خلقهای تحت ستم بود، فروپاشید و از دل آن خلقهای به راستی تحت ستم خصوصاً در جمهوری های آسیایی بر جای ماندند. چین اتکای به قدرت متمرکز و نظم انسجام حکومتی را از دوران کمونیستی به ارث برد و پنهان در صدف یا زره نظام تک حزبی، به توسعه صنعتی و اقتصادی و بازرگانی با سازگاری با لیبرالیسم اقتصادی و موفقیتی مثال زدنی دست یافت، درحالی که در پایان کار مائو در پی انقلاب فرهنگی ماجراجویانه، سخت افول کرده بود.

کره جنوبی نیز توانست از پیله فساد سینگمان ری خارج شود و در این مدت به یکی از قطبهای بزرگ صنعتی و اقتصادی جهان تبدیل شود. اما کره شمالی که با شکست کامل اقتصادی و اجتماعی روبرو بوده، کوشیده است حق آگاهی و دسترسی به اطلاعات را از مردم خود بگیرد تا ندانند که در خارج، خصوصاً در کره جنوبی چه می گذرد. و همه همت و ثروت و انرژی خود را روی قدرت نظامی هسته ای و موشکی متمرکز کرده و اذهان مردم را با تبلیغات دائمی چنان شستشو داده است که گمان می کنند قدرتی بین المللی هستند و آیین پرستش پیشوا، از کیم ایل سونگ به پسرش کیم جونگ ایل و سپس به نوه اش کیم جونگ اون رسید.

در زمان کیم جونگ ایل، میان او و دولت پیشین کره جنوبی ارتباطاتی برقرار شد که با دخالت بیل کلینتون منجر به برقراری روابطی انسانی میان خانواده های کره ای جدامانده از یکدیگر شد، و کره شمالی حتی گنبد نیروگاه اتمی قدیمی خود را که با آب سنگین و تولید پلوتونیوم کار می کرد که برای ساخت بمب هسته ای به کار می رفت، منفجر و تخریب کرد. کره جنوبی همکاری هایی در زمینه اقتصادی را هم آغاز کرده بود که با روی کار آمدن دولت دست راستی بوش پسر در آمریکا، همه آن رؤیاها به هم خورد. بوش پسر ناگهان کره شمالی و ایران و عراق را که ارتباطی هم با یکدیگر نداشتند، «محور شرارت» اعلام کرد، و پس از آن اوضاع هم در کره شمالی و هم در خاور میانه حادتر شد. به طوری که کره شمالی توانست به بمب هسته ای و همچنین موشک های بالستیک برای حمل آن دستی یابد. و اکنون کشوری است که بمبی در دست و ترسی در دل جهانیان دارد و دیگر هیچ.

چندی پیش در مقاله ای در «واشینگتن پست» مطلب طنزی خواندم که بسیار به دلم نشست. نویسنده به کیم جونگ اون هشدار داده بود که مواظب خودت باش: «آقای ترامپ از تو هم دیوانه تر است!»

یکی از همکاران مطبوعاتی از من پرسیده بود که آیا وضعیت تهدید هسته ای کره شمالی و واکنش «آتش و خشم» ترامپ ادامه سیاست های آمریکاست؟ گفتم من این روند را ادامه سیاست های آمریکا نمی دانم، بلکه ادامه سیاست های ترامپ می دانم. آمریکا به عنوان یک ابرقدرت دارای سامانه و سیستم و کارشناسانی در وزارت خارجه، دفاع و در دانشگاه ها و مراکز اندیشه و برنامه ریزی است و «ترامپ را قبل از اینکه رئیس جمهور آمریکا بدانم، مدیرعامل آمریکا می دانم. او در تمام عمر خود به تجارت و کسب و کار مشغول و مدیرعامل شرکت های خود بوده است و هرگونه که دوست داشته، با مردم رفتار می کرده است. از این رو به جای احساس مدیریتی، احساس اربابانه دارد. از طرفی آقای کیم جونگ اون تهدید کرده است که با موشک های میان بُرد خود پایگاه آمریکا در گوام را هدف قرار خواهد داد. به نظر من احتمال درگیری جنگی حتی با وجود دو فرد نامتعارف در رأس امور دو کشور، بسیار بعید و در حد غیرممکن است؛ اما تردیدی نیست اگر کره شمالی دست از پا خطا کند، چند ساعتی بیشتر دوام نخواهد آورد.

از طرف دیگر کره جنوبی بسیار نگران است که چنان دیوانه ای بر کره شمالی حکمرانی می کند که باعث شده است عقده های حقارتی را که در کره شمالی نسبت به پیشرفت های کره جنوبی پدید آمده است، با سیاست وحشت افکنی و بمب هسته ای خود جبران کند.

اکنون کره جنوبی یک قدرت بزرگ اقتصادی و صنعتی و کره شمالی یکی از بدبخت ترین و مهجورترین کشورهای جهان است. از سویی میان کره و ژاپن از قدیم رقابت همراه با خصومتی وجود داشته است. هراس کنونی کره جنوبی و ژاپن از کره شمالی هسته ای می تواند این دو کشور را در یک جبهه قرار دهد؛ اما تصور می کنم در پس ذهن ژاپن این نگرانی هم وجوددارد که اگر کره جنوبی بتواند به نحوی صلح با کره شمالی را، حتی به بهای سنگین بخرد، این امر ممکن است نگرانی دیگری برای ژاپن و حتی چین ایجاد کند؛ زیرا وحدت کره صنعتی و مقتدر که مجهز به سلاح هسته ای هم باشد، دلخواه هیچ کدام از همسایگان نیست. یک کره بزرگ هسته ای با توجه به سوابق خصومت های دیرینی که بین کره و ژاپن وجود داشته، ولو اینکه تحت سلطه نظام لیبرال کره جنوبی باشد، برای ژاپن نگران کننده است. آرامش چین نیز مختل خواهد شد. ژاپن تنها کشوری است که داغ دو انفجار هسته ای را بر دل دارد و آثار آن را مشاهده کرده است و مایل نیست آرامش ملتش با در تیررس بودن از سوی کره شمالی مختل شود. اکنون کره جنوبی و ژاپن بیش از همه در آماده باش کامل نظامی هستند که در برابر کوچکترین حرکت و کنش نظامی کره شمالی، واکنش سریع نظامی نشان خواهند داد و هدفهای اولیه آنها نیز روشن است، یعنی شخص کیم جونگ اون و مراکز فرماندهی.

البته وقوع جنگ بین کره شمالی و آمریکا بسیار بعید است؛ اما در صورت رخ دادن آن، کشورهای منطقه فرصت اتلاف وقت برای تصمیم گیری نخواهند داشت؛ زیرا اگر قرار باشد شلیکی صورت بگیرد، پاسخ فوری با تمام قوا و با هماهنگی کره جنوبی و ژاپن و حمایت آمریکا خواهد بود و بیش از چند ساعتی به طول نخواهد انجامید؛ اما همین مدت می تواند به خسارات انسانی و مالی و تخریب هولناک منجر شود.

وقتی توسعه فرهنگی به سطح مطلوبی رسید، جنگ طلبان در اقلیت قرار می گیرند؛ اما شعار و زبانشان درازتر از اصلاح طلبان و اعتدالیون و طرفداران عقلانیت است. جنگ طلبان همیشه به مراکز قدرت نزدیک می شوند. در آمریکا، ترامپ خواهان جنگ است، همان طور که به سوریه حمله کرده است. ضمنا ترامپ حامی کسانی است که با بیرون بردن اسلحه از خیابان های آمریکا سخت مخالفند. سازندگان اسلحه عاشق جنگ و درگیری نظامی هستند. اما در کنار این مسائل، توسعه فرهنگی در جهان توسعه یافته در حد بالاتری قرار گرفته است. این توسعه فرهنگی با رسانه های هوشمندی که در دست مردم است به طور مستقیم باعث انتشار و رد و بدل اخبار بین آنها می شود و همین امر باعث شده است اخبار صلح طلبانه و دوری جستن از جنگ بیشتر از گذشته ترویج شود. بعضی اوقات گریزی از جنگ نیست؛ زیرا جوامع عقب افتاده تر مسائل خود را با جنگهای داعشی وار حل و فصل می کنند.

سرنوشت کره شمالی باید برای کشورهای جهان پندآموز باشد تا هرچه بیشتر از انزوای سیاسی بپرهیزند. انزوای سیاسی استقلال نیست. استقلال، مستلزم آزادی عمل برای برقراری روابط و بازرگانی به دلخواه با هر کشور و همه کشورهای جهانی است. وقتی به هر دلیل این آزادی عمل مخدوش شود، در واقع کشور منزوی استقلالش مخدوش شده است و اکنون کره شمالی با توهم استقلال، عملاً در پیله انزوای خود محبوس است.

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : کره,شمالی,کره,جنوبیمقاله,فریدون,مجلسی, نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 177 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 22:39