تعریف رفتار بهنجار و نابهنجار دشوار است. دلایل دشوار بودن تعریف رفتار نابهنجار:
در علم پزشکی و با استفاده از ابزارهای دقیق و فنون پیشرفته، تمایز بین بهنجار و نابهنجار در بیمارها خیلی راحت است اما در مورد اختلالات روانی اینگونه نیست. رفتارهای غیرعادی ممکن است ذهنی باشد یا عینی، شدید باشد یا خفیف، اختلال در فعالیت های شناختی باشد یا کنش های عاطفی و یا نابهنجاری هایی را در حوزه های ادراکی، انگیزشی، حسی و حرکتی، کلامی، روابط بین فردی و اجتماعی شامل شود.
بهنجاری و نابهنجاری در مورد مسائل روانی به آسانی از یکدیگر قابل تمیز نیستند. یکی از دلایل اصلی مشکل بودن تمایز بهنجاری از نابهنجاری در روانشناسی، نداشتن مدل آرمانی یا مدل طبیعی برای مقایسه است.
۱- همرنگی با هنجارها-ملاک اجتماعی (Conformity to norms)
طبق این ملاک، تطبیق رفتار با استانداردهای اجتماع، بهنجار است. استانداردهای اجتماع شامل سنت و عرف و آداب و رسوم است. انحراف از این استانداردها، نابهنجار است. در اینجا رفتارهای نابهنجار رفتارهای انحراف آمیز، عجیب و غریب یا خلاف هنجارها است.
بر اساس این ملاک، رفتار زمانی نابهنجار است که جامعه آن را نابهنجار بداند. بنابراین در این دیدگاه، بهنجاری و نابهنجاری در رابطه با فرهنگ معنی دار است. رفتار طبیعی یعنی رفتاری که اجتماع توقع دارد.
نقاط قوت این ملاک:
نقاط ضعف و اشکالات این ملاک :
افراط در کاربرد نسبیت فرهنگی باعث می شود گروه های مرجع مورد سرزنش قرار نگیرند. همچنین باید توجه داشت که ارزشمند شمردن همرنگی افراطی می تواند خطرناک باشد. بعضی از سودمندترین کمک های بشری را همین غیرهمرنگ ها کرده اند. جالب آن است که همرنگی افراطی، خودش می تواند معیار نابهنجاری تلقی شود. افراط در تأکید بر همرنگی با معیارهای اجتماعی، باعث می شود که رفتارهای متفاوت یا نامعمول خیلی راحت از صحنه جامعه محو شوند.
سر و وضع و پوشش می توانند نشانگر نقض هنجارهای اجتماعی باشد ولی به معنای نابهنجاری یا آسیب روانی نیست.
۲- ناراحتی ذهنی (Subjective distress)
در این ملاک احساسات و آرامش خود فرد اهمیت دارد. در اینجا بحث مشاهده کنندگان و دیگران نیست. مثلا آیا خود فرد احساس غم یا شادی دارد؟ احساس آرامش یا ناراحتی دارد؟ احساس رضایت یا نارضایتی دارد؟ اگر مضطرب است صرف نظر از اینکه اضطرابش رفتارهای انحرافی مشهودی ایجاد می کند یا خیر، ناسازگار محسوب می شود.
نقاط قوت این ملاک:
جذابیت این ملاک، اهمیت دادن به حالات و درونیات خود فرد، و همچنین ارزش قایل شدن برای حرف زدن فرد در مورد ناراحتی هایش است. پرسشنامه های خودسنجی و مصاحبه های بالینی بر این فرض ها استوارند.
این ملاک باعث می شود که متخصص بالینی در مورد میزان ناسازگاری پاسخ دهنده، فقط به قوه قضاوت خودش متکی نشود.
اشکالات این ملاک:
۳– ناتوانی یا بدکارکردی (disability or dysfunction)
رفتاری نابهنجار است که برای فرد مورد نظر مشکلات اجتماعی(میان فردی) یا شغلی ایجاد کند. مثل نداشتن دوست، از دست دادن شغل بر اثر مشکلات هیجانی، بازماندن از تحصیل و… . این ملاک یعنی ناسازگاری و عدم تطبیق با شرایط طوری که فرد نتواند به زندگی روزمره خودش ادامه دهد.
نقاط قوت این ملاک: کمی استنباط در این تعریف مطرح است و آن اینکه مشکلات اجتماعی و شغلی باعث می شود که فرد سراغ درمان برود. این تعریف بیان می کند که مشکلات روی روابط خانوادگی یا اجتماعی و عملکرد شغلی و تحصیلی افراد تأثیر می گذارد.
اشکالات این ملاک: چه کسی معیارهای بدکاری اجتماعی و شغلی و… را تعیین می کند؟ یعنی قضاوت در مورد بدکاری شغلی و اجتماعی تا حدودی نسبی و ارزشی است و در مورد رضایت بخش بودن عملکرد، اتفاق نظر چندانی وجود ندارد.
۴- ملاک آماری
اینجا اصطلاح هایی مثل میانگین و انحراف استاندارد و منحنی طبیعی مطرح می شود. این بحث در مورد هوش و سایر ویژگی های روانشناختی مطرح می شود. از همین ملاک برای تمایز رفتار بهنجار و نابهنجار نیز استفاده می کنند. بنابراین
با توجه به این ملاک، خصوصیات روانی، مبتنی بر این اصل آماری است که هر فرد برحسب ارزیابی کلی و مجموع نمراتش توصیف می شود. سپس فرد را با سایر افراد گروه هنجار از لحاظ آماری مقایسه می کنند؛ بنابراین از مجموع نمرات فرد نمی توان در مورد بهنجار یا نابهنجار بودن وی استنباطی به عمل آورد.
این دیدگاه متکی بر اصل ریاضی منحنی زنگوله شکل است. در این رویکرد حد وسط منحنی، بهنجار تلقی شده و قطب های آن انحرافی محسوب می شوند. باید توجه داشت که این رویکرد بیشتر در روانشناسی به کار می رود تا روانپزشکی.
نقاط ضعف این ملاک:
نقطه مثبت این ملاک : کمی و عینی بودن و داشتن پایه های دقیق روش علمی.
روزنهان و سلیگمن به ملاک شباهت خانوادگی نیز اشاره می کنند. در این ملاک مطرح می شود که نابهنجاری را می توان مانند تشخیص اعضای خانواده، تشخیص داد. مثلا با دیدن فردی حدس می زنیم که او فرزند کدام خانواده است، در واقع یک شباهت خانوادگی را بین آنها احساس می کنیم، زیرا آن فرد و خانواده اش چندین عنصر مشترک مهم دارند.
نابهنجاری را نیز می توان به این طریق تشخیص داد. پس باید یک سری عناصر مشترک را مشخص کنیم. هر چه تعداد این عناصر بیشتر باشد، احتمال اینکه آن رفتار یا فکر یا شخص نابهنجار قضاوت شود، بیشتر است. روزنهان و سلیگمن هفت ویژگی یا عنصر را به عنوان عناصر نابهنجاری مطرح می کنند:
مزیت رویکرد شباهت خانوادگی: درست همان گونه که همه پدرها به یک نحو به همه پدرها شباهت ندارند، همه رفتارهای نابهنجار نیز شبیه هم نیستند.
نقاط ضعف این دیدگاه:
رفتار نابهنجار لزوما ملاک و نشانه ی بیماری روانی نیست. بیماری روانی به گروهی از سندرم های رایج اطلاق می شود که شامل برخی رفتارها یا ویژگی نابهنجارند. این رفتارها یا ویژگی های نابهنجار به طور همزمان در یک نفر روی می دهند. برای مثال، افسردگی ماژور به این دلیل یک بیماری روانی شناخته می شود که ویژگی هایش(مثلا خلق افسرده، اختلال خواب، اختلال اشتها و تفکر خودکشی گرا) همزمان در یک نفر دیده می شوند. تشخیص افسردگی در مورد کسی که یک یا دو ویژگی افسردگی را دارد، مطرح نمی شود و چنین فردی بیمار روانی محسوب نمی شود. یک نفر ممکن است انواع رفتارهای نابهنجار را داشته باشد ولی دچار اختلال روانی نباشد.
منبع : جری فیرس. ایی، ترال. تیموتی جی؛ روانشناسی بالینی، مهرداد فیروزبخت، انتشارات رشد.
تعداد بازدید : ۳۱
مقالات بروز کشوری...برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 214