همه میگویند عاشق شو ،
که چه شود ؟
که مرا اسیر ربایش دیگری کند ؟
گر او برود ،
تکلیف عشق من چه می شود ؟
آیا این عشق ،
خنجری نخواهد شد که قلبم را پاره پاره خواهد کرد ؟
وقتی دلم پاره پاره شد ،
چه می شود ؟
جز آنکه ،
مرا در غربت و تنهایی غم خواهد کشت ؟
نه ، نه ، من عشق نمی خواهم ،
معشوقه نمی خواهم .
من فقط تلاطم روح و
تندی ضربه های قلبم را دوست می دارم .
آنگاه که ،
همه سالهای آن ،
وجودم را به اطراف بپراکند .
آیا کسی هست ،
تا نسیم وجود مرا حس کند ؟
و اما ، من !
از فراز آسمان محبت ،
همه کسانی را می بینم ،
که زیر بالهای من ،
به شادی ، رقص میکنند .
و اما آنجا ،
لمس میکنم ،
خدایی که دست بر شانه هایم نهاده ،
و گونه هایم میبوسد ،
و اشکهای شوق مرا ،
به ابرهای هستی هدیه می کند .
مقالات بروز کشوری...محمد صالحی
http://mahsan.rasekhoonblog.com
برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 146