ضرورت سواد رسانه ای در برنامه سازی تلویزیونی/مقاله ای از سیدرضا صائمی

ساخت وبلاگ
ضرورت سواد رسانه ای در برنامه سازی تلویزیونی مقاله ای از سیدرضا صائمی

بدیهی است سواد رسانه ای به عنوان یک دانش و تخصص و مهارت ذهنی و عینی در تولیدات صدا و سیما به عنوان یک ابر رسانه نقش حیاتی دارد برنامه سازان تلویزیونی از جمله اقشاری هستند که بیش از گروه دیگری به دستاوردها و رویکردهای سواد رسانه ای نیازمندند نه به این معنا که در بهره گیری از تکنولوژی رسانه ای حوزه کاری خود اشراف داشته باشند که این هم یک ضرورت است بلکه به معنای کاربست و استفاده از سواد رسانه ای در تولیدات نمایشی و ترکیبی تا بتواند ظرفیت تاثیرگذاری در انتقال پیام و جلب نظر و رضایت مخاطب را بیشتر تامین کنند مکتوب زیر به بررسی و نقد سواد رسانه ای به عنوان یکی از الزامات تولید محتوای تلویزیونی می پردازد در ادامه بیشتر بخواید

همگان براین باوریم که فردوسی چه راست گفته که:«توانا بود هر که دانا بود». این شعر و ضرب المثل در مدرسه با موضوع ثابت کلاس های انشاء که علم بهتر است یا ثروت گره می خورد و البته پاسخ کلیشه ای آن روشن بود بدون این که یکی به ما بگوید می توان با ترکیب علم و ثروت هم به صنعت رسید و هم به رشد و توسعه علم کمک کرد!

با این حال وقتی از سواد و باسوادی صحبت می شد، معیار و شاخص آن توانایی خواندن و نوشتن بود، اما نه توانایی خواندن ما را کتابخوان کرد و نه مهارت نوشتن به ما قدرت نوشتن حتی یک نامه اداری را داد! آن روزها البته مثل امروز تلویزیون هم وجود داشت که قرار بود علاوه برسرگرمی، چیزهایی را به ما بیاموزد. رادیو، تلویزیون و سینما در کنار روزنامه و نشریات، کل سهم ما از رسانه ها بود و البته سرمایه کمی هم نبود؛ اما آن روزها کسی از سواد رسانه ای و ضرورت آن سخن نمی گفت.

حتی اگر کسی روزنامه یا کتاب نمی خواند بی سواد محسوب نمی شد، مهم توانایی خواندن بود اما با بسط تکنولوژی های ارتباطی و پیشرفت برق آسای آن در سطوح مختلف جامعه، همه چیز تغییر کرد؛ مناسبات و اشکال ارتباطی و سبک زندگی عوض شد و روابط انسانی که دانش و مهارت استفاده از ابزارهای ارتباطی و رسانه ها را به معیاری برای تشخیص سواد یک فرد محسوب کرد، تسهیل یافت. حالا اگر کسی امروز از موبایل استفاده نکند یا ایمیل کردن را بلد نباشد یا اینترنت نداشته باشد، او را بی سواد می دانند! در واقع آن قدر انواع ابزارهای ارتباطی اختراع شد و انتشار یافت و آن قدر این ابزار در ساختار درونی و بیرونی نظام اجتماعی تنیده شد که به تدریج به عنوان بخشی از سبک زندگی مردم به حساب می آید. نقش وسایل ارتباط جمعی و تکنولوژی های رسانه ای به قدری گسترده شد که کم کم، صاحب نظران به ویژه در حوزه ارتباطات از دانش جدید به اسم «سواد رسانه ای» استفاده کردند. کمترین سویه این سواد رسانه ای، آشنایی با استفاده ازتکنولوژی های ارتباطی است؛ به طوری که برای زندگی کردن در این عصر حتی یک آدم بی سواد نیز باید سواد رسانه ای داشته باشد. چه بسیار شهروندان ایرانی که شاید سواد خواندن و نوشتن نداشته باشند، اما طرز استفاده از اپلیکشن های گوشی را هم می دانند یا حتی نصب کردن یک نرم افزار روی تلفن همراهشان را. البته سواد رسانه ای در ابتدایی ترین سطح خود ناظر به این معناست و گرنه مفاهیم و مصادیق و حدود و ثغور این معنا دامنه وسیع تری دارد.

واقعیت این است که در این چرخش ارتباطی ـ اجتماعی، رسانه خود به پیام بدل شد و تبادل این پیام به سواد رسانه ای نیاز داشت. البته سواد رسانه ای در تعریف علمی و آکادمیکش به معنای آشنایی یا بلد بودن طرز استفاده از وسایل ارتباطی معنا نمی شود، بلکه ناظر بر یک بینش و بصیرت رسانه ای است که بهره وری درست از رسانه ها و استفاده صحیح از وسایل ارتباطی و در نهایت مدیریت آنها را در برمی گیرد، اما اگر همین تعریف مبتدی را شاخص قرار دهیم و سواد رسانه ای را به معنای آگاهی از طرز استفاده از رسانه ها بدانیم امروزه بیشتر افراد جامعه واجد این سواد یا مهارت هستند به ویژه نسل جوان! بدیهی است سواد

رسانه ای به عنوان یک دانش و تخصص و مهارت ذهنی و عینی در تولیدات صدا و سیما به عنوان یک ابر رسانه نقش حیاتی دارد. برنامه سازان تلویزیونی از جمله اقشاری هستند که بیش از گروه دیگری به دستاوردها و رویکردهای سواد

رسانه ای نیازمندند نه به این معنا که در بهره گیری از تکنولوژی رسانه ای حوزه کاری خود اشراف داشته باشند که این هم یک ضرورت است بلکه به معنای کاربست و استفاده از سواد رسانه ای در تولیدات نمایشی و ترکیبی تا بتواند ظرفیت تاثیرگذاری در انتقال پیام و جلب نظر و رضایت مخاطب را بیشتر تامین کنند.

به عنوان مثال، استفاده از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی در طراحی ساختار و ساز و کارهای یک برنامه مثل یک مسابقه تلویزیونی کمک می کند تا هم آیتم های جذاب و جدیدی طراحی شود و هم مخاطبان در فرایند برنامه مشارکت فعالانه داشته باشند. مثلاً به تازگی فیلمی تهیه شده که از طریق دوربین موبایل و به شکل سلفی، قصه خود را روایت می کند یا چند وقت پیش سریالی از تلویزیون پخش شد به نام یاداشت های یک زن خانه دار که محوریت آن شبکه های اجتماعی بود. بدیهی است برای ساخت این آثار نمایشی، نویسنده و کارگردان به سواد رسانه ای نیاز دارند تا بتوانند آن را در اثر خود جلوه گر کنند. سواد رسانه ای

در برنامه سازی های نمایشی تلویزیون دست کم واجد دو سویه فنی و ارتباطی است. در بخش فنی می توان از ظرفیت های تکنیکی مثلاً اپلیکیشن ها در طراحی برنامه بهره برد و در بخش ارتباطی می توان به نگارش و طراحی موقعیت های دراماتیکی اشاره کرد که بستر سازی لازم برای طرح و روایت یک قصه یا موقعیت را فراهم می کند. سواد رسانه ای در ارتباط با رسانه ملی را دست کم در دو سویه می توان صورت بندی کرد: رسانه شناسی و شناخت رسانه ای. رسانه شناسی به شناخت ماهیت وکارکرد رسانه های مختلف می پردازد.از روزنامه و رسانه های مکتوب تا تلویزیون و رسانه های بصری. این که مثلاً این ابزارهای ارتباطی چگونه عمل می کنند، چه ظرفیت های دارند و مکانیسم آنها چگونه است. اما شناخت رسانه ای یک رخداد ذهنی و روانشناختی است که به واسطه رسانه ها ممکن و محقق می شود. مثلاً تصادفی در یکی از اتوبان های تهران رخ می دهد. اگر شما از نزدیک شاهد این سانحه باشید،به تصویری از چگونگی این رخداد می رسید که ممکن است وقتی به عنوان مخاطب از طریق گزارش تلویزیونی متوجه آن می شوید، فرق داشته باشد. در واقع رسانه ها به بازنمایی یک رخداد و واقعه می پردازند که ممکن است با خود آن رخداد متفاوت باشد. مثلا از یک زاویه دید خاص یا مونتاژ برخی صحنه ها و تفسیر از حادثه، تصویری از واقعه شکل بگیرد که با تصویری که از مواجهه مستقیم فرد با حادثه شکل می گیرد، متفاوت باشد. این به معنای تحریف یا وارونه جلوه دادن واقعیت نیست، بلکه تاکید بر قدرت رسانه ها نه فقط در نمایش واقعه که در پردازش آن است. همانطوری که «ترفو» درباره سینما گفته که فقط سینما تصویر واقعیت نیست، بلکه واقعیت تصویر هم است. رسانه ها نیز فارغ از نمایش واقعیت از واقعیت نمایش نیز تاثیر می پذیرند. نمایش واقعیت دارای مولفه ها و شاخص هایی است که مخاطب را به شناخت تازه و چه بسا متفاوتی از واقعیت می رساند لذا نباید شناخت رسانه ای را دست کم گرفت وآن را با رسانه شناسی یکی فرض کرد. به عبارتی دیگر شناخت رسانه با شناخت رسانه ای دو امر مجزا هستند که البته نسبت منطقی و معناداری با هم دارند.اهمیت شناخت رسانه ای آنجاست که این شکل شناختی درجهان رسانه ای امروز نقش موثر و قدرتمندی در شکل گیری افکار عمومی دارند و افکار عمومی نیز نقش مؤثری در مدیریت جامعه. امروزه بسیاری از ما بسیاری از اطلاعات خود را درباره مسائل مختلف از رسانه ها بویژه تلویزیون دریافت می کنیم و رسانه ها سهم زیادی از ساحت شناختی ما را دربرمی گیرد لذا شناخت آگاهانه یا بازشناسی آن کمک می کند تا متوجه شویم رسانه ها تا چه اندازه و تا کجا ذهنیت شناختی ما را شکل داده و این تاثیرات چه نکات ضعف و قوتی دارد. شناخت رسانه ای صرفاً با رسانه شناسی میسر نمی شود، بلکه نیازمند جامعه شناسی، مردم شناسی، روانشناسی اجتماعی و تحلیل تجربه های زیست اجتماعی و مجازی است. امروزه با گسترده شدن شبکه های اجتماعی و مجازی دامنه و عمق شناخت رسانه ای نیز بیشتر شده و شاید بدون این که خودمان بدانیم به شدت تحت تاثیر شناخت هایی هستیم که از مواجهه و تجربه رسانه ها حاصل شده است.

شناخت رسانه ای کمک می کند تا هم فرصت ها و هم تهدید های رسانه ها را در شکل گیری افکارعمومی و تجربه های اجتماعی مشترک شناسایی کرده و ضمن آسیب شناسی آن به بازشناسی قابلیت ها و ظرفیت های سازنده آن آگاهی یافته و از آن در جهت بهبود اوضاع فردی و اجتماعی استفاده کنیم. نسبت بین رسانه شناسی و شناخت رسانه ای در نهایت منجر به ایجاد و ارتقای سواد رسانه ای می شود. سواد رسانه ای، همان شناخت رسانه ای نیست،اما در شکل گیری و تعمیق و ارتقا آن موثر است.

مقالات بروز کشوری...
ما را در سایت مقالات بروز کشوری دنبال می کنید

برچسب : ضرورت,سواد,رسانه,برنامه,سازی,تلویزیونیمقاله,سیدرضا,صائمی, نویسنده : محمد رضا جوادیان maghale بازدید : 211 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 5:51